مفاتیح الجنان - سوم - زیارت جامعه ائمه المومنین- با ترجمه- بصورت تصویری

سوم - زیارت جامعه ائمه المومنین

زيارت جامعه ائمّة المؤمنين است كه هر امامي را در هر وقت از شهور و ايام به آن زيارت مي توان كرد و اين زيارت را سيد بن طاوس در مصباح الزائر از ائمه عليهم السلام روايت كرده با مقدماتي از دعاء و نماز در وقت رفتن به سفر زيارت پس فرموده چون خواستي غسل زيارت كني بگو در وقتي كه غسل مي كني

بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ
به نام خدا و بیاری خدا

وَ في سَبيلِ اللَّهِ، وَعَلي مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ، اَللّهُمَّ اغْسِلْ عَنّي دَرَنَ الذُّنُوبِ، وَوَسَخَ
و در راه خدا و بر کیش رسول خدا
خدایا بشوی از من چرکی گناهان و آلودگی

الْعُيُوبِ، وَطَهِّرْني بِمآءِ التَّوْبَةِ، وَاَلْبِسْني رِدآءَ الْعِصْمَةِ، وَاَيِّدْني
عیوب را و پاکیزه ام کن به آب توبه و بر تنم کن جامه خودداری (از گناه) را و کمکم کن

بِلُطْفٍ مِنْكَ، يُوَفِّقُني لِصالِحِ الْأَعْمالِ، اِنَّكَ ذُوالْفَضْلِ الْعَظيمِ.
به لطفی از جانب خود که مرا موفق دارد به کارهای شایسته که براستی تو دارای فضل عظیمی هستی

پس هرگاه نزديك در حرم مطهّر شدي بگو:

اَلْحَمْدُ للَّهِ الَّذي وَفَّقَني لِقَصْدِ وَلِيِّهِ وَزِيارَةِ حُجَّتِهِ، وَاَوْرَدَني حَرَمَهُ، وَلَمْ يَبْخَسْني حَظّي مِنْ زِيارَةِ
ستایش خاص خدائی است که مرا موفق داشت به آهنگ کردن بسوی نماینده اش و زیارت حجتش و در حرمش واردم کرد و نکاست بهره ام را از زیارت

قَبْرِهِ، وَالنُّزوُلِ بِعَقْوَةِ مُغَيَّبِهِ وَساحَةِ تُرْبَتِهِ، اَلْحَمْدُ للَّهِ الَّذي لَمْ يَسْمِني
قبرش و از فرود آمدن به آستانش که در آن از انظار دور گشته و ورود به کنار تربت پاکش
ستایش خدائی را که داغدارم نکرد

بِحِرْمانِ ما اَمَّلْتُهُ وَلا صَرَفَ عَنّي ما رَجَوْتُهُ، وَلا قَطَعَ رَجآئي فيما
به محرومیت از آنچه آرزو داشتم و بازنگردانید از من آنچه را امیدوار به آن بودم و قطع نکرد امیدم را در آنچه

تَوَقَّعْتُهُ، بَلْ اَلْبَسَني عافِيَتَهُ، وَاَفادَني نِعْمَتَهُ، وَآتاني كَرامَتَهُ.
متوقع بودم بلکه (جامه) عافیت خود را در برم کرد و از نعمتش بهره مندم ساخت و از کرامتش به من عنایت فرمود

پس هرگاه وارد حرم شدي بايست برابر ضريح مقدّس و بگو:

اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ اَئِمَّةَ الْمُؤْمِنينَ،
سلام بر شما ای پیشوایان مؤمنان

وَسادَةَ الْمُتَّقينَ، وَكُبَرآءَ الصِّدّيقينَ وَاُمَرآءَ الصَّالِحينَ، وَقادَةَ
و آقایان پرهیزکاران و بزرگان مردم راستی پیشه و زمامداران مردمان شایسته و رهبران

الْمُحْسِنينَ، وَاَعْلامَ الْمُهْتَدينَ وَاَنْوارَ الْعارِفينَ، وَوَرَثَةَ الْأَنْبِيآءِ،
نیکوکاران و پرچمداران راه یافتگان و چراغهای روشن عارفان و وارثان پیمبران

وَصَفْوَةَ الْأَوْصِيآءِ، وَشُمُوسَ الْأَتْقِيآءِ، وَبُدُورَ الْخُلَفآءِ، وَعِبادَ
و برگزیده اوصیاء و خورشیدهای تابان مردمان با تقوی و ماههای فروزان جانشینان و بندگان (خاص)

الرَّحْمنِ، وَشُرَكآءَ الْقُرْآنِ، وَمَنْهَجَ الْأيمانِ، وَمَعادِنَ الْحَقآئِقِ، وَشُفَعآءَ
خدای رحمان و شریکان قرآن و راه روشن ایمان و معادن حقائق و شفیعان

الْخَلائِقِ، وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ، اَشْهَدُ اَنَّكُمْ اَبْوابُ اللَّهِ وَمَفاتيحُ
خلایق و رحمت خدا و برکاتش نیز بر شما باد
گواهی دهم که براستی شما وسائط خدا و کلیدهای

رَحْمَتِهِ، وَمَقاليدُ مَغْفِرَتِهِ، وَسَحآئِبُ رِضْوانِهِ، وَمَصابيحُ جِنانِهِ،
رحمت او و وسائل آمرزشش و ابرهای پرآب خوشنودیش و چراغهای بهشتش

وَحَمَلَةُ فُرْقانِهِ، وَخَزَنَةُ عِلْمِهِ، وَحَفَظَةُ سِرِّهِ، وَمَهْبِطُ وَحْيِهِ، وَعِنْدَكُمْ
و حاملان قرآنش و خزینه داران علمش و نگهبانان رازش و فرودگاه وحی او هستید و در پیش شما است

اَماناتُ النُّبُوَّةِ، وَوَدايِعُ الرِّسالَةِ، اَنْتُمْ اُمَنآءُ اللَّهِ وَاَحِبَّآئُهُ، وَعِبادُهُ
امانتهای (گرانبهای) نبوت و سپرده های مقام رسالت
شمائید امینهای خدا و دوستانش و بندگانش

وَاَصْفِيآؤُهُ، وَاَنْصارُ تَوْحيدِهِ وَاَرْكانُ تَمْجيدِهِ وَدُعاتُهُ اِلي كُتُبِهِ،
و برگزیدگانش و یاران یگانه پرستیش و پایه های تمجید (و به بزرگی ستودن) او و خوانندگان بسوی کتابهایش

وَحَرَسَةُ خَلائِقِهِ وَحَفَظَةُ وَدآئِعِهِ، لا يَسْبِقُكُمْ ثَنآءُ الْمَلائِكَةِ فِي
و پاسداران خلائقش و نگهبانان ودایعش
فرشتگان از نظر اخلاص و خشوع در ثنای الهی بر شما

الْأِخْلاصِ وَالْخُشُوعِ، وَلا يُضآدُّكُمْ ذُوابْتِهالٍ وَخُضُوعٍ، اَنّي وَلَكُمُ
سبقت نگرفته اند و هیچ زاری کننده و فروتنی در این باره با شما برابری نتواند
کجا توانند؟ با اینکه تنها شمائید

الْقُلُوبُ الَّتي تَوَلَّي اللَّهُ رِياضَتَها بِالْخَوْفِ وَالرَّجآءِ، وَجَعَلَها اَوْعِيَةً
که دارا هستید دلهائی را که خداوند عهده دار تربیت و تزکیه آنها به خوف و رجاء گشته و آنها را جایگاههائی

لِلشُّكْرِ وَالثَّنآءِ، وَآمَنَها مِنْ عَوارِضِ الْغَفْلَةِ، وَصَفَّاها مِنْ سُوءِ الْفَتْرَةِ،
برای سپاسگزاری و ثنای خویش قرار داده و از عوارض غفلت و بیخبری ایمنشان ساخته و از بدیهای سستی و درماندگی

بَلْ يَتَقَرَّبُ اَهْلُ السَّمآءِ بِحُبِّكُمْ، وَبِالْبَرآئَةِ مِنْ اَعْدآئِكُمْ، وَتَواتُرِ
پاک و مصفایش کرده بلکه تقرب اهل آسمان به خداوند بوسیله دوستی شما و بیزاری جستن از دشمنان شما و پی درپی

الْبُكآءِ عَلي مُصابِكُمْ، وَالْأِسْتِغْفارِ لِشيعَتِكُمْ وَمُحِبّيكُمْ، فَاَ نَا اُشْهِدُ
گریستن بر مصیبتهای شما و آمرزش خواهی برای شیعیان و دوستان شما است و من گواه می گیرم

اللَّهَ خالِقي ، وَاُشْهِدُ مَلائِكَتَهُ وَاَنْبِيآئَهُ، وَاُشْهِدُكُمْ يا مَوالِيَّ، اَنّي مُؤْمِنٌ
خدائی که خالق من است و گواه گیرم فرشتگان و پیمبرانش را و هم چنین شما را گواه گیرم ای سروران من که به ولایت

بِوِلايَتِكُمْ مُعْتَقِدٌ لِأِمامَتِكُمْ، مُقِرٌّ بِخِلافَتِكُمْ، عارِفٌ بِمَنْزِلَتِكُمْ مُوقِنٌ
و زمامدارای شما ایمان دارم و به پیشوائی و امامتتان معتقدم و به خلافت و جانشینیتان اقرار دارم و به منزلت و مقامتان عارفم

بِعِصْمَتِكُمْ خاضِعٌ لِوِلايَتِكُمْ، مُتَقَرِّبٌ اِلَي اللَّهِ بِحُبِّكُمْ، وَبِالْبَرآئَةِ مِنْ
و معصوم بودنتان را یقین دارم و در برابر زمامداری شما خاضع و فروتنم و بوسیله دوستی شما و بیزاری جستن از

اَعْدآئِكُمْ، عالِمٌ بِاَنَّ اللَّهَ قَدْ طَهَّرَكُمْ مِنَ الْفَواحِشِ ما ظَهَرَ مِنْها وَما
دشمنانتان بدرگاه خدا تقرب جویم و دانایم به اینکه بطور مسلم خداوند شما را از کارهای زشت پاک کرده چه آشکارش و

بَطَنَ، وَمِنْ كُلِّ رَيبَةٍ وَنَجاسَةٍ، وَدَنِيَّةٍ وَرَجاسَةٍ وَمَنَحَكُمْ رايَةَ الْحَقِ
چه پنهانش و از هر شک و شبهه و آلودگی و پستی و پلیدی و به شما عطا کرده آن پرچم حقی را که

الَّتي مَنْ تَقَدَّمَها ضَلَّ، وَمَنْ تَاَخَّرَ عَنْها زَلَّ، وَفَرَضَ طاعَتَكُمْ عَلي
هر که بر آن پیشی گیرد گمراه است و هر که از آن عقب کشد (در راه سعادت) بلغزد و واجب فرمود فرمانبرداری

كُلِّ اَسْوَدَ وَاَبْيَضَ، وَاَشْهَدُ اَنَّكُمْ قَدْ وَفَيْتُمْ بِعَهْدِ اللَّهِ وَذِمَّتِهِ، وِبِكُلِّ مَا
شما را بر هر سیاه و سفیدی و گواهی دهم که شما بخوبی وفا کردید به عهد و پیمان خدا و به هر چه

اشْتَرَطَ عَلَيْكُمْ في كِتابِهِ، وَدَعَوْتُمْ اِلي سَبيلِهِ، وَاَنْفَذْتُمْ طاقَتَكُمْ في
شرط کرده بود بر شما در کتاب خود و شمائید که مردم را براه خدا خواندید و نیروی خود را در راه

مَرْضاتِهِ، وَحَمَلْتُمُ الْخَلائِقَ عَلي مِنْهاجِ النُّبُوَّةِ وَمَسالِكِ الرِّسالَةِ،
خوشنودیش صرف کردید و مردم را به طریقه نبوت و راههای رسالت واداشتید

وَسِرْتُمْ فيهِ بِسيرَةِ الْاَنْبِياءِ، وَمَذاهِبِ الْأَوْصِيآءِ، فَلَمْ يُطَعْ لَكُمْ اَمْرٌ،
و در این راه به سیره پیمبران و در راههای اوصیاء گام برداشتید ولی از دستور شما پیروی نکردند

وَلَمْ تُصْغَ اِلَيْكُمْ اُذُنٌ فَصَلَواتُ اللَّهِ عَلي اَرْواحِكُمْ وَاَجْسادِكُمْ
و به سخن شما گوش ندادند - درودهای خدا بر روانهای شما و بر اجساد شما باد -

پس خود را به قبر مُنَوَّر مي چسباني و مي گوئي:

بِاَبي اَنْتَ وَاُمّي يا حُجَّةَ اللَّهِ، لَقَدْ
پدر و مادرم به قربانت ای حجت خدا که براستی

اُرْضِعْتَ بِثَدْيِ الْأيمانِ، وَفُطِمْتَ بِنُورِ الْأِسْلامِ، وَغُذّيتَ بِبَرْدِ الْيَقينِ،
تو از پستان ایمان شیرخوردی و با نور اسلام از شیرت باز گرفتند و از غذای گوارای یقین غذا خوردی

وَاُلْبِسْتَ حُلَلَ الْعِصْمَةِ، وَاصْطُفيتَ وَ وُرِّثْتَ عِلْمَ الْكِتابِ وَلُقِّنْتَ
و جامه های عصمت در برت کردند و برگزیده شده و علم قرآن را به ارث بردی و طریقه داوری

فَصْلَ الْخِطابِ، وَاُوْضِحَ بِمَكانِكَ مَعارِفُ التَّنْزيلِ وَغَوامِضُ
و جدا ساختن میان حق و باطل به تو الهام و تلقین شد و روشن شد بواسطه مکانت و منزلتت معارف قرآن و مشکلات

التَّاْويلِ، وَسُلِّمَتْ اِلَيْكَ رايَةُ الْحَقِّ، وَكُلِّفْتَ هِدايَةَ الْخَلْقِ، وَنُبِذَ اِلَيْكَ
تأویل و پرچم حق بدست تو داده شد و هدایت و راهنمائی خلق به تو تکلیف شد

عَهْدُ الْأِمامَةِ، وَاُلْزِمْتَ حِفْظَ الشَّريعَةِ، وَاَشْهَدُ يا مَوْلايَ اَنَّكَ وَفَيْتَ
و عهد و فرمان امامت به تو رسید و به حفظ شریعت ملزم گشتی و گواهی دهم ای سرور من که تو بخوبی وفا کردی

بِشَرآئِطِ الْوَصِيَّةِ، وَقَضَيْتَ ما لَزِمَكَ مِنْ حَدِّ الطَّاعَةِ، وَنَهَضْتَ
به شرایط وصیت و هر حدی از اطاعت را که به انجام آن ملزم بودی انجام دادی و به مسئولیتهای

بِاَعْبآءِ الْأِمامَةِ، وَاحْتَذَيْتَ مِثالَ النُّبُوَّةِ فِي الصَّبْرِ وَالْأِجْتِهادِ
سنگین امامت قیام کردی و بر طبق الگوی نبوت در این راه گام برداشتی در شکیبائی و کوشش

وَالنَّصيحَةِ لِلْعِبادِ، وَكَظْمِ الْغَيْظِ وَالْعَفْوِ عَنِ النَّاسِ، وَعَزَمْتَ عَلَي
و خیرخواهی بندگان و فرو بردن خشم و گذشت از مردم
و مصمم بودی بر

الْعَدْلِ فِي الْبَرِيَّةِ، وَالنَّصَفَةِ فِي الْقَضِيَّةِ، وَوَكَّدْتَ الْحُجَجَ عَلَي الْأُمَّةِ
عدل و داد در میان مردم و انصاف در قضاوت و حکم و محکم کردی حجتهای خود را بر امت (اسلامی)

بِالدَّلآئِلِ الصَّادِقَةِ، وَالشَّريعَةِ النَّاطِقَةِ وَدَعَوْتَ اِلَي اللَّهِ بِالْحِكْمَةِ
بوسیله دلیلهای راست و درست و زبان گویای شریعت و دعوت کردی (مردم را) بسوی خدا بوسیله حکمت

الْبالِغَةِ، وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، فَمُنِعْتَ مِنْ تَقْويمِ الزَّيْغِ، وَسَدِّ الثُّلَمِ،
رسا و پند نیکو ولی نگذاردند کجیها را راست کنی و شکستگیها را پر کنی

وَاِصْلاحِ الْفاسِدِ، وَكَسْرِ الْمُعانِدِ، وَاِحْيآءِ السُّنَنِ، وَاِماتَةِ الْبِدَعِ، حَتّي
و مفاسد را اصلاح و دشمنان ستیزه جو را در هم شکنی و سنتها را زنده و بدعتها را بمیرانی تا اینکه

فارَقْتَ الدُّنْيا وَاَنْتَ شَهيدٌ، وَلَقيتَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ
از این جهان بصورت شهادت برفتی و در حالی رسول خدا صلی اللّه علیه و آله را

وَاَنْتَ حَميدٌ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيْكَ تَتَرادَفُ وَتَزيدُ.
دیدار کردی که ستوده (و پسندیده) بودی - درودهای خدا بر تو باد بطور پیاپی و فزونی

بعد برو بطرف پايين پاي مبارك و بگو:

يا سادَتي يا آلَ رَسُولِ اللَّهِ، اِنّي بِكُمْ اَتَقَرَّبُ اِلَي اللَّهِ جَلَ
ای آقایان من ای خاندان رسول خدا من بوسیله شما تقرب جویم بدرگاه خدای جل

وَعَلا، بِالْخِلافِ عَلَي الَّذينَ غَدَرُوا بِكُمْ، وَنَكَثُوا بَيْعَتَكُمْ، وَجَحَدُوا
و علا به اینکه مخالفم با کسانی که نیرنگ زدند به شما و بیعت شما را شکستند

وِلايَتَكُمْ، وَاَنْكَرُوا مَنْزِلَتَكُمْ، وَخَلَعُوا رِبْقَةَ طاعَتِكُمْ، وَهَجَرُوا اَسْبابَ
و زمامداری شما و همچنین منزلت و مقام شما را انکار کردند و رشته پیروی شما را از گردن خود باز کردند و وسائل دوستی

مَوَدَّتِكُمْ، وَتَقَرَّبُوا اِلي فَراعِنَتِهِمْ بِالْبَرآئَةِ مِنْكُمْ وَالْأِعْراضِ عَنْكُمْ،
شما را به دور افکندند و به دربار زمامداران ناحق و فرعون مسلک خود تقرب جستند بوسیله بیزاری جستن و روگرداندن از شما

وَمَنَعُوكُمْ مِنْ اِقامَةِ الْحُدُودِ، وَاِسْتيصالِ الْجُحُودِ، وَشَعْبِ الصَّدْعِ،
و جلوگیری کردند شما را از برپاداشتن حدود الهی و ریشه کن کردن انکار (حق تعالی) و گرفتن شکافهای دین

وَلَمِّ الشَّعَثِ، وَسَدِّ الْخَلَلِ، وَتَثْقيفِ الْأَوَدِ، وَاِمْضآءِ الْأَحْكامِ، وَتَهْذيبِ
و رفع پریشانی
و بستن رخنه ها و برطرف کردن کجی
و اجرای احکام
و تهذیب (قوانین)

الْأِسْلامِ، وَقَمْعِ الْأثامِ، وَاَرْهَجُوا عَلَيْكُمْ نَقْعَ الْحُرُوبِ وَالْفِتَنِ وَاَنْحَوْا
اسلام
و از بین بردن گناهان
و برانگیختند بر ضد شما (طوفانها) و غبار جنگها و آشوبها را و زدند

عَلَيْكُمْ سُيُوفَ الْأَحْقادِ، وَهَتَكُوا مِنْكُمُ السُّتُورَ، وَابْتاعُوا بِخُمْسِكُمُ
به شما شمشیرهای کینه را و پرده های حرمت شما را بدریدند و با پول خمس شما

الْخُمُورَ، وَصَرَفُوا صَدَقاتِ الْمَساكينَ اِلَي الْمُضْحِكينَ وَالسَّاخِرينَ،
شرابها خریدند و صدقات (و حقوق) مساکین و بیچاره ها را به دلقکها و مسخره چیان دادند

وَذلِكَ بِما طَرَّقَتْ لَهُمُ الْفَسَقَةُ الْغُواةُ، وَالْحَسَدَةُ الْبُغاةُ، اَهْلُ النَّكْثِ
و این (خلافکاریها) بدان جهت شد که راه را باز کردند برای آنها فاسقان گمراه و حسودان ستم پیشه و مردمان پیمان شکن

وَالْغَدْرِ وَالْخِلافِ وَالْمَكْرِ، وَالْقُلُوبِ الْمُنْتِنَةِ مِنْ قَذَرِ الشِّرْكِ،
و دغل و اهل خلاف و نیرنگ و دلهائی که از کثافت شرک بدبو گشته

وَالْأَجْسادِ الْمُشْحَنَةِ مِنْ دَرَنِ الْكُفْرِ، الَّذينَ اَضَبُّوا عَلَي النِّفاقِ،
و اجسادی که از چرکی کفر آکنده شده بود آنانکه به نفاق و دوروئی گرویدند

وَاَكَبُّوا عَلي عَلائِقِ الشِّقاقِ، فَلَمَّا مَضَي الْمُصْطَفي صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيْهِ
و بطرف وسائل و رشته های تفرقه هجوم بردند
چون پیامبر مصطفی صلوات اللّه علیه

وَآلِهِ، اِخْتَطَفُوا الْغِرَّةَ، وَانْتَهَزُوا الْفُرْصَةَ، وَانْتَهَكُوا الْحُرْمَةَ، وَغادَرُوهُ
و آله از این جهان درگذشت (اهل اسلام را) غافلگیر کردند و فرصت را غنیمت شمردند و حرمت (اهل بیت) را دریدند

عَلي فِراشِ الْوَفاةِ، وَاَسْرَعُوا لِنَقْضِ الْبَيْعَةِ، وَمُخالَفَةِ الْمَواثيقِ،
و آن حضرت را در بستر مرگ گذارده و شتافتند برای شکستن بیعت و مخالفت پیمانهای محکمی

الْمُؤَكَّدَةِ، وَخِيانَةِ الْأَمانَةِ الْمَعْرُوضَةِ عَلَي الْجِبالِ الرَّاسِيَةِ وَاَبَتْ اَنْ
که بسته بودند و خیانت کردن نسبت به آن امانتی که عرضه شد بر کوههای محکم و آنها از حملش خودداری کردند

تَحْمِلَها، وَحَمَلَهَا الْأِنْسانُ الظَّلوُمُ الْجَهُولُ، ذُو الشِّقاقِ وَالْعِزَّةِ
و برداشت آن را این انسان ستمگر نادان تفرقه اندازی که مباهات می کردند

بِالْأثامِ الْمُولِمَةِ، وَالْأَنَفَةِ عَنِ الْأِنْقِيادِ لِحَميدِ الْعاقِبَةِ، فَحُشِرَ سِفْلَةُ
به گناهان دردناک و ننگ داشتن از گردن نهادن برای کار انجام ستوده پس کار بدانجا کشید که گرآدمدند فرومایگان

الْأَعْرابِ وَبَقايَا الْأَحْزابِ اِلي دارِ النُّبُوَّةِ وَالرِّسالَةِ، وَمَهْبِطِ الْوَحْيِ
از عربهای بیابان و باقیماندگان احزاب (قریش) به در خانه نبوت و رسالت و محل هبوط وحی الهی

وَالْمَلئِكَةِ، وَمُسْتَقَرِّ سُلْطانِ الْوِلايَةِ، وَمَعْدِنِ الْوَصِيَّةِ وَالْخِلافَةِ
و فرشتگان
و مرکز سلطنت حکومت اسلام و معدن وصیت و جانشینی (رسول گرامی)

وَالْأِمامَةِ، حَتّي نَقَضُوا عَهْدَ الْمُصْطَفي في اَخيهِ عَلَمِ الْهُدي ،
و امامت تا اینکه شکستند پیمان حضرت مصطفی را درباره برادرش پرچم هدایت

وَالْمُبَيِّنِ طَريقَ النَّجاةِ مِنْ طُرُقِ الرَّدي ، وَجَرَحُوا كَبِدَ خَيْرِ الْوَري
و آشکار کننده راه رستگاری از راههای هلاکت و نابودی و مجروح کردند جگر بهترین خلق خدا را

في ظُلْمِ ابْنَتِهِ، وَاضْطِهادِ حَبيبَتِهِ، وَاهْتِضامِ عَزيزَتِهِ، بَضْعَةِ لَحْمِهِ،
باآن ستمی که به دخترش کردند و محبوبه اش را لگدکوب نمودند و عزیزش را پایمال ظلم و ستم ساختند همانکه پاره تنش

وَفِلْذَةِ كَبِدِهِ، وَخَذَلُوا بَعْلَها، وَصَغَّرُوا قَدْرَهُ، وَاسْتَحَلُّوا مَحارِمَهُ،
و جگر گوشه اش بود
و شوهرش را تنها و بیکس گذاردند و قدر و منزلتش را خوار شمردند و حرمتش را هتک نمودند

وَقَطَعُوا رَحِمَهُ، وَاَنْكَرُوا اُخُوَّتَهُ، وَهَجَرُوا مَوَدَّتَهُ، وَنَقَضُوا طاعَتَهُ،
و رحم او را قطع کردند و برادریش را (با رسول خدا) انکار نمودند و دوستیش را رها کردند و (دستور) فرمانبرداریش

وَجَحَدُوا وِلايَتَهُ، وَاَطْمَعُوا الْعَبيدَ في خِلافَتِهِ، وَقادُوهُ اِلي بَيْعَتِهِمْ
را شکستند و زمامداریش را انکار کردند و بردگان را در خلافت او به طمع انداختند و او را بسوی بیعت با آنها کشیدند

مُصْلِتَةً سُيُوفَها، مُقْذِعَةً اَسِنَّتَها، وَهُوَ ساخِطُ الْقَلْبِ، هائِجُ الْغَضَبِ،
در زیر شمشیرهای آخته نیزه های برهنه و در آن حالی که آن جناب دلش نسبت به آنان خشمگین شد و خشمش تحریک گشته

شَديدُ الصَّبْرِ، كاظِمُ الْغَيْظِ، يَدْعُونَهُ اِلي بَيْعَتِهِمُ الَّتي عَمَّ شُؤمُهَا
و سخت شکیبائی کرد و خشم خود را فرو برد
او را دعوت می کردند به بیعتی که شومی آن

الْأِسْلامَ، وَزَرَعَتْ في قُلُوبِ اَهْلِهَا الْآثامَ، وَعَقَّتْ سَلْمانَها، وَطَرَدَتْ
اسلام را فراگرفت و تخم گناهها را در دل اهل آن کاشت و سلمان فارسی را کنار زده و مقداد

مِقْدادَها، وَنَفَتْ جُنْدُبَها، وَفَتَقَتْ بَطْنَ عَمَّارِها، وَحَرَّفَتِ الْقُرْآنَ،
را طرد نمودند و ابوذر را تبعید کردند و درون شکم عمار را پاره کرده و قرآن را تحریف کردند

وَبَدَّلَتِ الْأَحْكامَ وَغَيَّرَتِ الْمَقامَ، وَاَباحَتِ الْخُمْسَ لِلطُّلَقآءِ، وَسَلَّطَتْ
و احکام را جابجا کرده و مقام (خلافت) را تغییر دادند و خمس را برای آزادشدگان (در فتح مکه) مباح ساختند

اَوْلادَ اللُّعَنآءِ عَلَي الْفُرُوجِ وَالدِّمآءِ، وَخَلَطَتِ الْحَلالَ بِالْحَرامِ،
و فرزندان لعنت شدگان را بر نوامیس و خون مردم مسلط کردند و حلال را با حرام مخلوط ساخته

وَاسْتَخَفَّتْ بِالْأِيمانِ وَالْأِسْلامِ، وَهَدَمَتِ الْكَعْبَةَ، وَاَغارَتْ عَلي دارِ
و ایمان و اسلام را خوار و خفیف نمودند و خانه کعبه را ویران ساختند و در جنگ «حرة»

الْهِجْرَةِ يَوْمَ الْحَرَّةِ، وَاَبْرَزَتْ بَناتِ الْمُهاجِرينَ وَالْأَنْصارِ لِلنَّكالِ
هجرتگاه رسول خدا را غارت کرده و دختران مهاجر و انصار را برای شکنجه و بیدادگری از پرده

وَالسَّوْرَةِ، وَاَلْبَسَتْهُنَّ ثَوْبَ الْعارِ وَالْفَضيحَةِ، وَرَخَّصَتْ لِأَهْلِ
بیرون کشیدند و جامه ننگ و رسوائی در برشان کرده و به اهل شبهه و نفاق رخصت و آزادی

الشُّبْهَةِ في قَتْلِ اَهْلِ بَيْتِ الصَّفْوَةِ، وَاِبادَةِ نَسْلِهِ، وَاِسْتيصالِ شافَتِهِ،
دادند برای کشتار اهل بیت برگزیده حق و نابود کردن نسل پاکش و ریشه کن کردن آنها

وَسَبْيِ حَرَمِهِ، وَقَتْلِ اَنْصارِهِ، وَكَسْرِ مِنْبَرِهِ، وَقَلْبِ مَفْخَرِهِ، وَاِخْفآءِ دينِهِ،
و اسیر کردن حرمش و کشتن یارانش و شکستن منبرش و وارونه کردن مفاخرش و پنهان کردن دینش

وَقَطْعِ ذِكْرِهِ، يا مَوالِيَّ فَلَوْ عايَنَكُمُ الْمُصْطَفي وَسِهامُ الْأُمَّةِ مُغْرَقَةٌ
و از بین بردن نامش! ای سروران من پس چه حالی داشت پیامبر مصطفی اگر شما را مشاهده می کرد در آن حالی که

في اَكْبادِكُمْ، وَرِماحُهُمْ مُشْرَعَةٌ في نُحُورِكُمْ، وَسُيُوفُها مُولَغَةٌ في
تیرهای (ستم) امت (او) در (خون) جگرهای شما غرق گشته و نیزه هاشان در گلوی شریف شما فرو رفته و شمشیرهاشان خون پاک

دِمائِكُمْ، يَشْفي اَبْناءُ الْعَواهِرِ غَليلَ الْفِسْقِ مِنْ وَرَعِكُمْ، وَغَيْظَ الْكُفْرِ
شما را آشامیده و زنازادگان عطش فسق و خشم و کفر خود را از پارسائی و ایمان شما فرو نشاندند (و از دولت سر شما و ایمان شما

مِنْ ايمانِكُمْ، وَاَنْتُمْ بَيْنَ صَريعٍ فِي الْمِحْرابِ قَدْ فَلَقَ السَّيْفُ هامَتَهُ،
دست به کارهای ناشایست زدند) با اینکه شما در آن حال یا در محراب عبادت با فرق شکافته افتاده بودید

وَشَهيدٍ فَوْقَ الْجَنازَةِ قَدْ شُكَّتْ اَكْفانُهُ بِالسِّهامِ، وَقَتيلٍ بِالْعَرآءِ قَدْ
و یا شهید گشته و جنازه تان در تابوت هدف تیرها قرار گرفته و کفنتان سوراخ سوراخ گشته و یا کشته در بیابان افتاده

رُفِعَ فَوْقَ الْقَناةِ رَاْسُهُ، وَمُكَبَّلٍ فِي السِّجْنِ قَدْ رُضَّتْ بِالْحَديدِ
و سر مقدسش بالای نیزه ها رفته و یا به زنجیر بسته در میان زندان که فشار زنجیر گِران

اَعْضآئُهُ، وَمَسْمُومٍ قَدْ قُطِّعَتْ بِجُرَعِ السَّمِّ اَمْعآئُهُ، وَشَمْلُكُمْ عَباديدُ
اعضای شریفش را درهم کوفته و یا مسمومی که از جرعه های زهر امعاء شریفش قطعه قطعه شده و جمع شما پریشان گشته

تُفْنيهِمُ الْعَبيدُ وَاَبْنآءُ الْعَبيدِ، فَهَلِ الْمِحَنُ يا سادَتي اِلَّا الَّتي لَزِمَتْكُمْ،
و بردگان و برده زادگان آنها را نابود می کردند! پس ای بزرگان و سروران من آیا محنت و بلا جز آنها بود که بر شما فرو ریخت

وَالْمَصائِبُ اِلَّا الَّتي عَمَّتْكُمْ، وَالْفَجائِعُ اِلَّا الَّتي خَصَّتْكُمْ، وَالْقَوارِعُ
و مصیبت جز آنهائی بود که شما را فرا گرفت و فجایع دردناک جز آنهائی بود که مخصوص شما گردید و حوادث کوبنده

اِلَّا الَّتي طَرَقَتْكُمْ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ، وَعَلي اَرْواحِكُمْ وَاَجْسادِكُمْ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ.
جز آنهائی بود که به شمار وارد شد؟! درودهای خدا بر شما و بر روانتان و پیکرتان و رحمت خدا و برکاتش بر شما باد

بعد قبر منوّر را ببوس و بگو:

بِاَبي اَنْتُمْ وَاُمّي يا آلَ
پدر و مادرم به فدای شما ای خاندان

الْمُصْطَفي ، اِنَّا لا نَمْلِكُ اِلَّا اَنْ نَطُوفَ حَوْلَ مَشاهِدِكُمْ، وَنُعَزِّيَ فيها
مصطفی ما (فعلاً) کاری از دستمان ساخته نیست جز آنکه گرد زیارتگاههای شما بگردیم و ارواح مقدسه شما

اَرْواحَكُمْ عَلي هذِهِ الْمَصآئِبِ الْعَظيمَةِ الْحآلَّةِ بِفَنآئِكُمْ، وَالرَّزايَا
را تسلی دهیم بر این مصیبتهای بزرگی که به آستان مقدس شما رسیده و این پیش آمدهای ناگوار

الْجَليلَةِ النَّازِلَةِ بِساحَتِكُمُ الَّتي اَثْبَتَتْ في قُلُوبِ شيعَتِكُمُ الْقُرُوحَ،
و گرانی که به ساحت شما فرود آمده و دلهای شیعیان شما را جریحه دار کرده

وَاَوْرَثَتْ اَكْبادَهُمُ الْجُرُوحَ، وَزَرَعَتْ في صُدُورِهِمُ الْغُصَصَ، فَنَحْنُ
و جگرهای آنان را ریش کرده! و در سینه هاشان غصه و اندوه کاشته است و ما

نُشْهِدُ اللَّهَ اَنَّا قَدْ شارَكْنا اَوْلِيآئَكُمْ وَاَنْصارَكُمُ، الْمُتَقَدِّمينَ في اِراقَةِ
خدای را گواه می گیریم که شریک هستیم با دوستان و یاران گذشته شما در ریختن

دِمآءِ النَّاكِثينَ وَالْقاسِطينَ وَالْمارِقينَ، وَقَتَلَةِ اَبيعَبْدِاللَّهِ سَيِّدِ شَبابِ
خون پیمان شکنان و تجاوزکاران و از دین بیرون رفتگان و کشندگان ابی عبداللّه الحسین آقای جوانان

اَهْلِ الْجَنَّةِ عَلَيْهِ السَّلامُ، يَوْمَ كَرْبَلاءَ بِالنِّيَّاتِ وَالْقُلُوبِ، وَالتَّاَسُّفِ
اهل بهشت علیه السلام در کربلا بوسیله نیتها و دلهامان و تأسف خوردن

عَلي فَوْتِ تِلْكَ الْمَواقِفِ الَّتي حَضَرُوا لِنُصْرَتِكُمْ، وَعَلَيْكُمْ مِنَّا السَّلامُ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ.
بر اینکه حضور در آن جنگهائی که آنان برای یاریتان حضور یافتند از دست ما رفته
و سلام
و رحمت خدا و برکاتش بر شما باد

بعد قبر شريف را بين خود و قبله قرار بده و بگو:

اللّهُمَّ يا ذَاالْقُدْرَةِ الَّتي صَدَرَ عَنْهَا الْعالَمُ مُكَوَّناً مَبْرُؤاً عَلَيْها،
خدایا ای صاحب آن چنان قدرتی که این جهان از آن قدرت هستی یافت و در آن پدید آمد

مَفْطُوراً تَحْتَ ظِلِّ الْعَظَمَةِ، فَنَطَقَتْ شَواهِدُ صُنْعِكَ فيهِ، بِاَنَّكَ اَنْتَ اللَّهُ
و در زیر سایه عظمت و بزرگی او آفریده شد و گویا شد شواهد خلقتت در آن به اینکه توئی آن خدائی

لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، مُكَوِّنُهُ وَبارِئُهُ وَفاطِرُهُ، ابْتَدَعْتَهُ لا مِنْ شَي ءٍ وَلا
که معبودی جز تو نیست و هستی بخش آن و پدید آرنده و آفریدگارش توئی که آن را پدید آوردی نه از چیزی و نه

عَلي شَي ءٍ وَلا في شَي ءٍ، وَلا لِوَحْشَةٍ دَخَلَتْ عَلَيْكَ، اِذْ لا غَيْرُكَ وَلا
بر روی چیزی و نه در چیز دیگری و نه به خاطر وحشتی که (از تنهائی خود) بر تو وارد شده باشد در

حاجَةٍ بَدَتْ لَكَ في تَكْوينِهِ، وَلا لِأِسْتِعانَةٍ مِنْكَ عَلَي الْخَلْقِ بَعْدَهُ، بَلْ
آن هنگامی که جز تو چیزی نبود و نه از روی احتیاجی که در آفرینش آن برایت پیدا شده باشد و نه برای اینکه پس از خلقتش

اَنْشَاْتَهُ لِيَكُونَ دَليلاً عَلَيْكَ، بِاَنَّكَ بايِنٌ مِنَ الصُّنْعِ، فَلا يُطيقُ
استعانت بدان جوئی بلکه آن را ایجاد کردی تا دلیل و راهنمائی باشد بر تو به اینکه تو خود جدائی از ساختمان آفرینش
عقل هیچ

الْمُنْصِفُ لِعَقْلِهِ اِنْكارَكَ، وَالْمَوْسُومُ بِصِحَّةِ الْمَعْرِفَةِ جُحُودَكَ، اَسْئَلُكَ
با انصافی تاب انکار تو را ندارد و هیچ شخصی که نامدار به معرفت صحیح باشد نتواند منکر تو گردد از تو خواهم

بِشَرَفِ الْأِخْلاصِ في تَوْحيدِكَ، وَحُرْمَةِ التَّعَلُّقِ بِكِتابِكَ وَاَهْلِ بَيْتِ
به شرافت اخلاص در یکتا پرستیت و به حق حرمت علاقه مندی به کتاب آسمانیت و به حق خاندان

نَبِيِّكَ، اَنْ تُصَلِّيَ عَلي آدَمَ بَديعِ فِطْرَتِكَ، وَبِكْرِ حُجَّتِكَ، وَلِسانِ
پیامبرت که درود فرستی بر آدم آن پدیده خلقتت و نخستین حجتت و زبان

قُدْرَتِكَ، وَالْخَليفَةِ في بَسيطَتِكَ، وَعَلي مُحَمَّدٍ الْخالِصِ مِنْ صَفْوَتِكَ،
قدرت و نیرویت و خلیفه در زمین پهناورت و بر محمد آن خالص از برگزیدگانت

وَالْفاحِصِ عَنْ مَعْرِفَتِكَ، وَالْغآئِصِ الْمَاْمُونِ عَلي مَكْنُونِ سَريرَتِكَ،
و جستجو کننده از معرفتت و شناور (در دریای شناسائی) و امین بر راز پهنانت

بِما اَوْلَيْتَهُ مِنْ نِعْمَتِكَ بِمَعُونَتِكَ، وَعَلي مَنْ بَيْنَهُما مِنَ النَّبِيّينَ
بدانچه او را برگزیدی از نعمتی که به کمک خودت به او عنایت کردی و بر پیمبران

وَالْمُكَرَّمينَ، وَالْأَوْصِيآءِ وَالصِّدّيقينَ، وَاَنْ تَهَبَني لِأِمامي هذا
و گرامیان و اوصیاء و راستگویانی که مابین آن دو بزرگوار بودند و دیگر آنکه (از تو خواهم) مرا به این امامم ببخشی

پس پهلوي روي خود را بر ضريح مبارك بگذار و بگو:

اللّهُمَّ بِمَحَلِّ هذَا السَّيِّدِ مِنْ طاعَتِكَ، وَبِمَنْزِلَتِهِ عِنْدَكَ لا تُمِتْني فُجائَةً، وَلا تَحْرِمْني تَوْبَةً،
خدایا به مقامی که این بزرگوار در اطاعت تو دارد و به منزلتی که در پیش تو دارد مرا به مرگ ناگهانی نمیران و از توبه محرومم منما

وَارْزُقْنِي الْوَرَعَ عَنْ مَحارِمِكَ ديناً وَدُنْيًا، وَاشْغَلْني بِالْآخِرَةِ عَنْ
و پارسائی از محرماتت را در دین و دنیا روزی من گردان و از طلب کردن دنیا به کار آخرت سرگرمم کن

طَلَبِ الْأُولي ، وَوَفِّقْني لِما تُحِبُّ وَتَرْضي ، وَجَنِّبْنِي اتِّباعَ الْهَوي
و موفقم دار بدانچه تو دوست داری و خوشنودی و دورم کن از پیروی هوای نفس

وَالْأِغْتِرارَ بِالْأَباطيلِ وَالْمُني ، اَللّهُمَّ اجْعَلِ السَّدادَ في قَوْلي
و گول خوردن به کارهای باطل و آرزوها
خدایا قرار ده راستی را در گفتارم

وَالصَّوابَ في فِعْلي ، وَالصِّدْقَ وَالْوَفآءَ في ضَماني وَوَعْدي ،
و درستی را در کردارم و وفا را در تعهد و وعده ام

وَالْحِفْظَ وَالْأيناسَ مَقْرُونَيْنِ بِعَهْدي وَوَعْدي ، وَالْبِرَّ وَالْأِحْسانَ مِنْ
و حفظ (از یاد نبردن) و بینائی را مقرون به عهد و پیمانم و نیکوئی و احسان را در

شَاْني وَخُلْقي ، وَاجْعَلِ السَّلامَةَ لي شامِلَةً وَالْعافِيَةَ بي مُحيطَةً
رفتار و اخلاقم و چنان کن که (همیشه) سلامت شاملم باشد و تندرستی پیچیده به اطرافم باشد

مُلْتَفَّةً، وَلَطيفَ صُنْعِكَ وَعَوْنِكَ مَصْرُوفاً اِلَيَّ، وَحُسْنَ تَوْفيقِكَ
و رفتار لطیفت و کمکت را بسوی من متوجه کن و توفیق نیک

وَيُسْرِكَ مَوْفُوراً عَلَيَّ، وَاَحْيِني يا رَبِّ سَعيداً، وَتَوَفَّني شَهيداً،
و آسانی کار را بر من وافر و کامل گردان و زنده ام بدار پروردگارا به خوشبختی و بمیرانم بصورت شهادت

وَطَهِّرْني لِلْمَوْتِ وَما بَعْدَهُ، اَللّهُمَّ وَاجْعَلِ الصِّحَّةَ وَالنُّورَ في
(در راه دین) و برای مرگ و عالم پس از مرگ پاکم کن
خدایا و بنه صحت و روشنی را در

سَمْعي وَبَصَري وَالْجِدَةَ وَالْخَيْرَ في طُرُقي ، وَالْهُدي وَالْبَصيرَةَ في
گوشم و در دیده ام و توانگری و خیر و خوبی را در راههایم و راهنمائی را در

ديني وَمَذْهَبي ، وَالْميزانَ اَبَداً نَصْبَ عَيْني ، وَالذِّكْرَ وَالْمَوْعِظَةَ
دین و آئینم و میزان (عدل و شرع) را همیشه در برابر چشمم و ذکر و پند را

شِعاري وَدِثاري ، وَالْفِكْرَةَ وَالْعِبْرَةَ اُنْسي وَعِمادي ، وَمَكِّنِ الْيَقينَ
شعار و جامه ام و اندیشه و عبرت را انیس و تکیه گاهم و جای ده یقین را

في قَلْبي ، وَاجْعَلْهُ اَوْثَقَ الْأَشْيآءِ في نَفْسي ، وَاغْلِبْهُ عَلي رَاْيي
در دلم و بگردان آن را محکمترین چیزها در پیش من و چیره کن آن را بر رای

وَعَزْمي ، وَاجْعَلِ الْأِرْشادَ في عَمَلي ، وَالتَّسْليمَ لِأَمْرِكَ مِهادي
و تصمیمم و قرار ده ارشاد در کردار و تسلیم در برابر دستورت را بستر

وَسَنَدي ، وَالرِّضا بِقَضآئِكَ وَقَدَرِكَ اَقْصي عَزْمي وَنِهايَتي ، وَاَبْعَدَ
و پشتوانه ام و راضی بودن به قضا و قَدَرَت را آخرین حد تصمیم و مقصودم و عالیترین

هَمّي وَغايَتي، حَتّي لا اَتَّقِيَ اَحَداً مِنْ خَلْقِكَ بِديني ، وَلا اَطْلُبَ بِهِ
نقطه همت و هدفم تا پرهیز نکنم از هیچیک از خلق تو در کار دینم و نجویم بوسیله آن

غَيْرَ آخِرَتي ، وَلا اَسْتَدْعِيَ مِنْهُ اِطْرائي وَمَدْحي ، وَاجْعَلْ خَيْرَ
جز آخرتم را و نخواهم از آن ثناگوئی و مدحم را (و تنها دینم برای تو باشد) و بگردان بهترین

الْعَواقِبِ عاقِبَتي ، وَخَيْرَ الْمَصايِرِ مَصيري ، وَاَنْعَمَ الْعَيْشِ عَيْشي ،
سرانجامها را سرانجام من و بهترین بازگشتگاهها را بازگشتگاه من و خوشترین زندگی را زندگی من

وَاَفْضَلَ الْهُدي هُدايَ، وَاَوْفَرَ الْحُظُوظِ حَظّي ، وَاَجْزَلَ الْأَقْسامِ
و بهترین هدایت را هدایت من و کاملترین بهره ها را بهره من و شایانترین قسمتها را

قِسْمي وَنَصيبي ، وَكُنْ لي يا رَبِّ مِنْ كُلِّ سُوءٍ وَلِيّاً، وَاِلي كُلِّ خَيْرٍ
قسمت و نصیب من
و باش برای من پروردگارا از هر بدی نگهدار و بسوی هر کار خیری

دَليلاً وَقائِداً، وَمِنْ كُلِّ باغٍ وَحَسُودٍ ظَهيراً وَمانِعاً، اَللّهُمَّ بِكَ
راهنما و رهبر و از هر ستمکار و حسودی پشتیبان و جلوگیر
خدایا تنها

اعْتِدادي وَعِصْمَتي ، وَثِقَتي وَتَوْفيقي ، وَحَوْلي وَقُوَّتي ، وَلَكَ مَحْيايَ
به تو است توشه گیری و خود نگهداری و وثوق و توفیق و جنبش و نیرویم و از تو است زندگی

وَمَماتي ، وَفي قَبْضَتِكَ سُكُوني وَحَرَكَتي ، وَاِنَّ بِعُرُوَتِكَ الْوُثْقي
و مرگم و در قبضه قدرت تو است آرامش و جنبشم و همانا به رشته محکم تو است

اِسْتِمْساكي وَوُصْلَتي ، وَعَلَيْكَ فِي الْأُمُورِ كُلِّهَا اِعْتِمادي وَتَوَكُّلي ،
تمسک و توسلم و تنها بر تو است در هر کاری اعتماد و توکلم

وَمِنْ عَذابِ جَهَنَّمَ وَمَسِّ سَقَرَ نَجاتي وَخَلاصي ، وَفي دارِ اَمْنِكَ
و نجات و رهائیم از عذاب جهنم و تماس پیدا کردن با دوزخ فقط بدست تو است و در خانه امن

وَكَرامَتِكَ مَثْوايَ وَمُنْقَلَبي ، وَعَلي اَيْدي سادَتي وَمَوالِيَّ آلِ
و کرامت تو است منزل و مأوایم و بدست آقایان و سرورانم خاندان

الْمُصْطَفي فَوْزي وَفَرَجي ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ،
پیامبر مصطفی است رستگاری و گشایش کارم خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد

وَاغْفِرْ لِلْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ، وَالْمُسْلِمينَ وَالْمُسْلِماتِ، وَاغْفِرْ لي
و بیامرز مردان مؤمن و زنان با ایمان و مردان و زنان مسلمان را و بیامرز مرا

وَلِوالِدَيَّ وَما وَلَدا، وَاَهْلِ بَيْتي وَجيراني ، وَلِكُلِّ مَنْ قَلَّدَني يَداً مِنَ
و پدر و مادرم را و فرزندانشان را و خاندانم و همسایگانم را و هر مرد و زن با ایمانی که حقی به گردن من دارد

الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ اِنَّكَ ذُو فَضْلٍ عَظيمٍ.
که براستی تو دارای فضل و بخشش بزرگی هستی
بدون ترجمه بزرگتر کوچکتر 
مفاتیح مرکز طبع و نشر قرآن کریم صفحه 1403 مفاتیح مرکز طبع و نشر قرآن کریم صفحه 1404 مفاتیح مرکز طبع و نشر قرآن کریم صفحه 1405 مفاتیح مرکز طبع و نشر قرآن کریم صفحه 1406 مفاتیح مرکز طبع و نشر قرآن کریم صفحه 1407 مفاتیح مرکز طبع و نشر قرآن کریم صفحه 1408 مفاتیح مرکز طبع و نشر قرآن کریم صفحه 1409 مفاتیح مرکز طبع و نشر قرآن کریم صفحه 1410 مفاتیح مرکز طبع و نشر قرآن کریم صفحه 1411 مفاتیح مرکز طبع و نشر قرآن کریم صفحه 1412 مفاتیح مرکز طبع و نشر قرآن کریم صفحه 1413 مفاتیح مرکز طبع و نشر قرآن کریم صفحه 1414 مفاتیح مرکز طبع و نشر قرآن کریم صفحه 1415 مفاتیح مرکز طبع و نشر قرآن کریم صفحه 1416 مفاتیح مرکز طبع و نشر قرآن کریم صفحه 1417

توجه : بعضی از اصوات ممکن است از سایت نامبرده در دسترس نباشند !






جستجو دعای قبل دعای بعد 
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 182,001,781