صحیفه امام خمینی ره - سخنراني - تشريح وظايف ارتش در نظام اسلامي - ساعت 30: 10 صبح 15 خرداد 1359

عنوان : تشريح وظايف ارتش در نظام اسلامي
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : ساعت 30: 10 صبح 15 خرداد 1359
تاریخ قمری : 21 رجب 1400
مناسبت : سالگرد قيام 15 خرداد 42
جلد : 12

متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
خشونت با كفار و دوستي با مومنان
از اين مسرورم كه در روز 15 خرداد كه ديديد و ديديم بر ملت ما چه گذشت ، و براي چه اين ملت پايمال شدند - و امروز هم 15 خرداد است و مي بينم كه شما اميد آتيه ملت در اينجا با هم مجتمع هستيم - چند دقيقه اي صحبت كنيم و مطالبي كه گذشته است وان شاءالله ، مي گذرد در ميان بگذاريم .
اين كلماتي كه اين آقا گفتند، مضمون يك آيه نيم سطري است كه راجع به مومنين ،خداي تبارك و تعالي مي فرمايد كه اگر كسي بخواهد خودش را بفهمد كه مومن است ،يك ميزاني خداي تبارك و تعالي قرار داده است كه با او مي تواند بفهمد كه اين مومن ومسلم است : اشدا علي الكفار رحما بينهم ؛ (1) وقتي با اجنبيها مواجه مي شوند با شدت و كوبندگي مواجه مي شوند، وقتي بين خودشان هستند با رحمت و عطوفت مواجهند.
من از اول آمدن رضاخان به تهران و كودتا كردن تا حالا شاهد مسائلي كه بر اين ملت گذشته است تا حدودي بوده ام . در زمان رضاخان ، سركوبي هر چه بود سركوبي ملت بود. زمان پسرش هم همين طور نسبت به ملت خودشان با شدت و قدرت شيطاني عمل مي كردند و سركوب مي كردند ملت را، سركوب مي كردند دانشگاه را. آن وقت دانشگاه نبود ولكن محصلين را سركوب مي كردند، علماي اسلام را. بين خودشان بعكس آنكهخداي تبارك و تعالي مي فرمايد، بين خودشان شدت بود. خداوند مي فرمايد بين خودشان عطوفت است ، لكن در زمان اين دو نفر، بين خودشان ؛ يعني ، در وطنشان و بين ملتشان شدت و كوبندگي بود.
وقتي كه اين قواي ثلاث - انگلستان و شوروي و امريكا - از سرحدات ما آمدند وهجوم كردند به ايران ، از قراري كه گفتند، يكي از صاحب منصبهاي آن وقت گفته بود- يعني ، رضاخان از او پرسيده بود - كه مقاومت چقدر بود. گفته بود: سه ساعت . آن هم دروغ گفته بود. بعد، گفته بود: چرا اين جور شد؟ گفته بود: اين هم مهم بود. اينها كه آمدند من خودم شاهد اين بودم از سرحدات ، وقتي كه اين اجنبيها وارد شدند در تهران ،صاحب منصبها گذاشتند و فرار كردند؛ يعني ، تمام پادگانها را رها كردند. سربازها را من مي ديدم كه توي كوچه ها، توي خيابان ، سرخود دارند مي گردند و حتي چيزي هم كه بخورند نداشتند. يك شتري عبور مي كرد، قافله شترهايي عبور مي كردند، مثل اينكه خربزه بود؛ اينها كه مي افتاد از رويشان ، اينها حمله مي كردند كه بخورند وصاحب منصبهايشان بارهايشان را بستند و فرار كردند. اين وضع ما [بود. ] نه ، خوب نمي توانيم بيان كنيم مسائل را. اما اين اجمالي بود از ارتش آن روزي ما و همين طورشهرباني مان و همين طور ژاندارمري مان . اينها بعكس آنكه در قرآن است ، "اشدا" بودندبر خود مردم . خدا مي فرمايد كه مومنين "اشدا"ند بر كفار، اينها اشدا بودند بر خوديها وآن اشخاصي كه در مملكت خودشان بود[ند]، بر مسلمين .
رئوف بودن ارتش با مردم و كوبنده در مقابل اجانب
من باز اين ناراحتي كه برايم پيدا شد، در ملاقاتي كه محمدرضا با يكي ازرئيس جمهورهاي امريكا بود - گمان مي كنم جانسون بود - من آن تلخي در ذائقه ام بازمثل اينكه هست ، كه مي ديدم اين آدمي كه وقتي در ايران است با مردم آنطور رفتارمي كند، آنطور سركوب مي كند مردم را، آنجا جلوي ميز آن رئيس جمهور ايستاده بود واو عينكش را برداشته بود به او نگاه نمي كرد. از اين طرف ، نگاه مي كرد و اين مثل يكبچه مكتبي . آن وقت من تشبيهش كردم به يك بچه مكتبيهاي زمان سابق كه مقابل معلمشان ، كه خيلي از او مي ترسيدند و وحشت داشتند. يك همچو صحنه اي بود. من اينقدر ناراحت شدم كه تلخي اش الان هم وقتي فكر مي كنم ، در ذائقه ام هست كه مامبتلاي به چه وضعي بوديم . چه اشخاصي بر ما حكومت كردند. و چه اشخاصي بر اين ملت حكومت كردند. اشخاصي كه در مقابل اجنبيها و كفار آنطور بودند و در مقابل ملت خودشان ، آنطور سركوبي مي كردند.
شما كه براي آتيه اين مملكت ان شاءالله ، اميد هستيد، بايد همين دستوري كه از جانب خداي تبارك و تعالي ، براي شناخت مومن وارد شده است ، مد نظرتان داشته باشيد. باملت خودتان ، با ملت مسلم رحيم باشيد، لطيف باشيد، رئوف باشيد. در مقابل اجانب ،توفنده و كوبنده باشيد، عكس زمان رژيم سابق و مثل زمان صدر اسلام . صدر اسلام وقتي كه مسلمين مواجه مي شدند با كفار، طوري رفتار كرده بودند با آنها، كه از قراري كه گفته مي شود، بين آنها معروف شده بود كه اين عربها آدم را مي خورند. بين خودشان آنطور رئوف و مهربان بودند كه سردار بزرگ ، مالك اشتر، از بازار عبور مي كرد. يك كسي نشناخته ، به او فحاشي كرد. ايشان هم سرش را زير انداخت و رفت . كسي به او گفت كه تو شناختي اين را؟ گفت : نه . گفت : اين مالك اشتر است . دويد، دنبالش دويد. ديد كه رفته توي مسجدي و ايستاده ، نماز مي خواند. آمد پيشش عذرخواهي . گفت : نه ،عذرخواهي نكن ، من آمدم اينجا نماز بخوانم و براي تو طلب مغفرت بكنم از خدا. اين تربيت اسلامي است .
ادب و فرهنگ اسلامي عامل جلوگيري از آسيب پذيري
اگر ارتش ما، كه اميد يك ملت است ، به ادب اسلامي درآيند، امكان ندارد كه يك هجومي بر آنها بشود، متزلزل بشوند؛ براي اينكه تزلزل مال آن است كه ايمان ندارد.اينكه ايمان دارد متزلزل نيست . اگر ادب اسلامي در بين ملت ما متحقق بشود؛ همه قشرهايك قشرهاي اسلامي بشوند، آسيب ديگر در اين ملت تحقق پيدا نخواهد كرد، آسيب پذير نخواهند شد. كوشش كنيد كه در اين دانشكده ها و دانشگاهها كه هستيد،ايمان را در خودتان تقويت بكنيد. ايماني كه هم در اينجا شما را شرافتمند مي كند و هم در پيشگاه حق آبرو داريد و با آبرومندي وارد مي شويد به حق تعالي .
كوشش كنيد كه عادت بدهيد خودتان را بر اينكه با اهالي كشور خودتان حكمفرمايي برخلاف حق نكنيد. رحيم باشيد. اگر يك كسي هم خلاف كرد، شما به طور خشونت بااو عمل نكنيد. به قانون بايد عمل بشود، همان طوري كه سربازهاي صدر اسلام بودند و باعدد كمي ، فتحهاي بزرگي كردند. سر اينكه اين عدد كم به امپراتوري ايران غلبه كرد، اين بود كه آنها ايمان داشتند. از روي ايمان و با اين روحيه ، كه ما اگر هم كشته بشويم شهيدهستيم و پيش خدا مي رويم و آبرومنديم ، اقدام مي كردند و آنها به اين مباني اعتقادنداشتند و با زور آورده بودند آنها را براي جنگ و با فشار آنها آمده بودند براي جنگ ووقتي كه وضع اسلام را مي ديدند، ايراني ها وقتي ديدند كه لشكر اسلام وقتي آمد اينجا،يك وضع ديگري دارد، غير امپراتوري ايران است ، مردم اقبال كردند به آنها. اين سرپيروزي مسلمين شد بر آن لشكر مجهز ايران و همين طور در روم . همين طور اگر ماارتشمان يك ارتش صحيح اسلامي - ملي بود نمي توانست كسي از خارج به ما تحميل بشود. اينكه مستشارهاي امريكايي بر ما تحميل شد، براي اينكه سردمدارهاي آن وقت همه شان از آنهايي بودند كه ايمان اصلا نداشتند و هر چه مي خواستند، مي خواستند يك روزگاري را با خشونت به مردم بگذرانند و يك نوايي هم در اينجا با دله دزدي و امثال ذلك پيدا بكنند.
مردمي بودن ارتش ايران
اگر امروز بخواهد امريكا يا شوروي يا هر كس براي شما يك مستشاري بفرستد،خود شما جلويش را مي گيريد و خود شما مانع مي شويد. اگر يك صاحب منصبي هم - فرض كنيد - يك سرلشكر يا ارتشبدي هم بخواهد يك همچو كاري را بكند، خودسربازها و خود درجه دارها و خود افسرهاي زيردست زير اين بار نمي روند و جلوگيريمي كنند؛ براي اينكه متحول شده اند اين جوانهاي ما، ارتشيهاي ما متحول شده اند به يك چيز ديگري . غير زمان سابق است . اينها حالا يك موجود ديگري شده اند.
برادرهاي من ، اگر بخواهيد آبرومند بشويد در دنيا و آخرت و شرافتمند زندگي كنيد،بايد با قدرت و شدت ، در مقابل ديگران بايستيد و در بين خودتان رحيم و رووف ودوست باشيد. اگر يك ارتشي پشتوانه ملي نداشته باشد، مثل همان ارتش سابق مي ماندكه اينها مي ديدند كه چنانچه صاحب منصب ها مي ديدند كه اگر در تهران هم بخواهندبمانند و وضع اينطور باشد، خود مردم آنها را چه خواهند كرد و لهذا، چمدانها را بستند وفرار كردند. اما شما ان شاءالله ، پشتوانه ملت را داريد. شما عددتان فرض كنيد چند هزارباشد، لكن پشتوانه تان سي و چند ميليون است ، همه مردم است . ارتش ، ارتش مردمي است ، نه ارتش طاغوتي كه سركوب كند؛ ارتشي است كه با مردم زير يك سقف جمع مي شوند و مردم براي آنها تظاهرات مي كنند و اينها هم براي مردم تظاهرات مي كنند. اين يك چيز تازه اي است كه خداي تبارك و تعالي به ما عنايت كرده و اين را حفظش كنيد.اين پشتوانه را حفظ كنيد كه اين پشتوانه آنچنان قدرتي به شما خواهد داد كه يكي تان درمقابل صد تا، در مقابل چند صد تا خواهيد بود. وقتي شما خودتان را در آن طرف مواجه با دشمن ديديد، در اين طرف مواجه با ناراضي ديديد، نمي توانيد خودتان را حفظ كنيد.ارتشي كه ملت از آن ناراضي است ، ارتشي كه مي بيند ملت پشت به او كرده ، اگر يك دشمني از آن طرف بيايد، پناهگاه ديگر ندارد اين . اين نمي تواند ديگر مقاومت كند، به خلاف ارتشي كه مي بيند آن طرف دشمن است و اين طرف بيست و چند ميليون ، سي وچند ميليون دوست است و پشتيبان اوست . همان طوري كه او در ميدان جنگ ، داردجنگ مي كند، اينها هم بزرگ و كوچكشان ، زن و مردشان دنبال او جنگ مي كنند. يك همچو ارتشي پيروز است . سعي كنيد اين طوري باشيد.
حفظ كشور در گرو اتحاد نيروهاي مسلح
آيا آن 15 خرداد بهتر بود كه ارتش ما به جان مردم ريخت و همين ملت بيچاره راآنطور قتل عام كرد يا اين روز 15 خرداد و سالروز 15 خرداد كه شما با ملت در آغوش هم هستيد و آمده ايد با هم صحبت مي كنيد؟ حفظ كنيد اين موهبت الهي را. اين يك موهبت الهي است كه خدا به ما داد كه ارتش و ملت و ژاندارمري و ملت و پاسدار، همه باهم دوست باشند و با هم در مكروهات و در خوشيها شريك باشند. ارتش هماهنگي داشته باشد با ژاندارمري و پاسدار. پاسدار هماهنگي داشته باشد با ارتش و ژاندارمري .ژاندارمري هم همين طور. همه قواي انتظامي اينطور باشند كه هماهنگ باشند؛ بخواهندبا هم كار را انجام بدهند. اگر بنا باشد كه پاسدارها از يك طرف بكشند و ارتش از يك طرف و ژاندارمري از يك طرف و شهرباني از يك طرف ، اين يك مملكتي مي شود كه لازم هم نيست از خارج به اين يك آسيبي برسد، خودش آسيب ديده است و خودش مثل خربزه كرمو مي ماند كه از باطن خراب است . شما كه رمز پيروزيتان را ديديد و ديديدكه به همه قدرتهايي كه پشتوانه اين قدرت شيطاني بود پيروز شديد و ديديد كه رمزش اين بود كه ايمان داشتيد و "الله اكبر" همراه شما بود و وحدت داشتيد و همه يك وجهه داشتيد. اينطور نبود كه يكي از اين راه برود و يكي از آن راه برود، همه از يك راه مي رفتيد. ملت و آن ارتشي كه آن پايينهايشان كه مومن بودند و ژاندارمري و اينها همه ملحق شدند به هم و همه يك راه رفتند و همه هم ايمان داشتند. هيچ در آن وقت مطرح نبود كه من مي خواهم يك منصبي پيدا كنم ، همه روي ايمان به خداي تبارك و تعالي ، وفرياد "الله اكبر" و اينكه ما جمهوري اسلامي مي خواهيم ، اين رمز پيروزي شماست . اين سند پيروزي ملت ايران است ؛ پيروزي اي كه ملت ايران نمي داند در خارج كشور چه نظري به ايران دارند. باز، ملت ما نمي داند كه آنجا بيشتر از خود ايران احترام به مامي گذارند، احترام به ملت مي گذارند، آنها كه در خارج هستند و زير بارهاي ستمگران هستند، مي فهمند كه ما چه كرده ايم و ملت ما چه كرده است و چه شده است .
پيروزي در رهايي مستضعفين از اسارت
بايد همه همان طوري كه از اول ، آن رمز را خداي تبارك و تعالي تعليمشان كرد و باالهام خداي تبارك و تعالي ، همه با هم مجتمع شدند و با يك ايده و با يك حركت ،حركت كردند و همه بساط را به هم زدند، اين رمز را بايد نگه داشت . اگر بنا باشد كه شماخيال كنيد ما حالا پيروز شديم و ديگر بايد برويم سراغ كارهاي خودمان ، نه ، ما پيروزنشده ايم ، باز ما مورد تهديد اقتصادي و نظامي بزرگترين امپراتوريهاي دنيا هستيم و آن امريكاست كه قضيه رئيس جمهور نيست ، قضيه امپراتوري است ، قضيه استبداد است . ماالان در مواجهه با يك همچو قدرتي هستيم و ساير قدرتها.
ما در اين طرفمان يك قدرت واقع شده ، آن طرف يك قدرت ، آن طرف يك قدرت و همه هم مي خواهند كه وضع ايران را از اينكه هست به هم بزنند. ما پيروز نيستيم الان . پيروزي ما آن روزي است كه ايران و ان شاءالله ، ساير ممالكي كه مستضعفين دربندهستند، همه رها بشوند و اين ريشه هاي فاسدي كه بين مردم افتاده اند و مي خواهند آنها رااز جمهوري اسلامي و از اسلام دلسرد كنند اينها هم با قدرت شماها از بين بروند. آن وقت پيروز هستيم و آن وقت هم بايد با هم باشيم .
آسيب ناپذيري مسلمانان در اتحاد با يكديگر
مسلمين به حسب دستور خداي تبارك و تعالي ، "يد واحده "[اند] نه دو تا دست ،يد واحده علي من سواهم . (2) همه مثل اينكه يك دست ، باز دو دست هم نفرموده است ؛ براي اينكه دو دست هم ممكن است اين از اين طرف برود، آن از آن طرف . نه ، دست واحد،همه شان مثل دست واحد مي مانند. مسلم اينطوري است و اگر مسلمين اينطور باشند كه آنطور وحدت با هم داشته باشند، كه مثل يك دست باشند، يد واحده باشند، اين ديگرآسيب بردار نيست . آسيب از داخل خود آدم ، داخل خود ملت و كشور بر ما واردمي شود و بر شما. از خارج هيچ ترسي نداشته باشيد، از داخل خودمان بترسيد. از اينكه باتوطئه ها شماها را از هم جدا كنند و شماها را از پاسدارها و پاسدارها را از شما وژاندارمري را از ديگران و شهرباني را از ديگران و ملت را از آنها. اين آسيب يك آسيببزرگي است كه خود به خود، ما تحليل مي رويم ، ولو اينكه از خارج هم به ما حمله اي نشود و نمي شود، اين آسيب ، آسيب مهمي است .
غفلت ننمودن از وسوسه هاي داخلي
شياطين شروع كردند، از اينجا شروع كردند. آن هياهوي خارجي [را] احتمال بدهيدكه براي اغفال ما از داخل باشد؛ آن هياهو كه در خارج مي كنند و آن تهديداتي كه ازخارج مي كنند، احتمال بدهيد كه براي اين باشد كه ما جهت را گم كنيم و متوجه به خارج بشويم ، از داخل غفلت بكنيم . از داخل غفلت نكنيد و از وسوسه هايي كه در داخل واقع مي شود، در داخل - مثلا - پادگانها، در داخل ارتش و ژاندارمري ، كه مانع مي شود ازاينكه يك نظم صحيحي در كار باشد، از اين بترسيد، از اينكه بين خود ارتش اختلاف باشد و آن بگويد: صاحب منصب اوست ، اين بگويد: او، و آن بگويد: او، كه هرج و مرج درست بشود. از اين بترسيد كه يك ارتش را متزلزل مي كند، نظام از دست گرفته مي شود.
لزوم حفظ نظم در نيروهاي مسلح
ارتش اگر نظم نداشته باشد ارتش نيست و شياطين كه ممكن است نفوذ كرده باشندهم در ارتش ، هم در ژاندارمري و هم در ساير قواي انتظامي و غير انتظاميه ، آنها در هرجا به يك صورتي دامن مي زنند به اينكه نظم را از ارتش و ژاندارمري و ساير قواي انتظاميه بگيرند و در باطن خود ارتش ، هرج و مرج ايجاد كنند. اگر يك ارتشي با هرج ومرج بخواهد مواجه باشد و بپذيرد اين هرج و مرج را، معنايش اين است كه ارتش نيست .هيچ امكان ندارد كه او بتواند با يك قدرتي - هر چه هم [كم ] باشد - مقابله كند. اگر نتواندارتش خودش را اصلاح كند و قدرت خودش را و پيوند خودش را و نظمي كه در باطن بايد باشد، اين را ايجاد بكند، اين نمي تواند در مقابل غير - هر غيري باشد - مقاومت كند.
اينهايي كه مي آيند به جوانها از راه دلسوزي مي گويند كه چرا بايد شما - مثلا -[اطاعت كنيد]، اين مثل زمان طاغوت مي ماند كه شما اطاعت كنيد، خير، اين مثل زمان اميرالمومنين مي ماند اطاعت از طاغوت بد است ، نه اطاعت از ارتشي كه مال اسلام است . اطاعت از يك فرماندهي كه فرمانده اسلام است ، واجب است به حسب حكم اسلام ؛تخلف حرام است . طاغوت براي طاغوتي اش بد بود، نه براي نظمش . اگر شما بخواهيدكه به هم بزنيد اوضاع را و يك دسته جوان نپخته و بي تفكر بيايند در اينجا و بخواهند به هم بزنند اوضاع را، تمامتان آسيب پذير خواهيد شد، نه فقط صاحب منصب ها؛ خير، همه آسيب پذير خواهيد شد. اگر بنا باشد درجه هاي بالا، البته آنهايي كه ان شاءالله ، اسلامي هستند و مي شوند، اينها از آنها اطاعت نكرد[ند] و از فرمانده كل قوا اطاعت نكرد[ند]،اگر بنا شد يك همچو چيزي باشد، هيچ وقت نمي تواند ارتش ، ارتش باشد. زمان حضرت امير هم اطاعت واجب بود بر ارتش نسبت به فرماندار. حكم اسلام است . البته فرماندار هم بايد با نظر طاغوتي نگاه نكند به آنها، با نظر عطوفت ، مهربان باشد. بايد همه شما قوه واحده باشيد، يد واحده علي من سواهم . بايد همه شما نظم را حفظ كنيد. همه قواي انتظاميه نظم را در باطن خودشان حفظ كنند تا يك ارتش صحيح باشد، يك ژاندارمري صحيح باشد، يك سپاه پاسداران صحيح باشد.
اگر بنا باشد كه سپاه پاسداران به طور هرج و مرج كار بكنند، هر كه ، هر جا چهار نفرباشد برود به مردم تعرض بكند و مال مردم را - خداي نخواسته - بگيرد، اين پاسدار اسلام نمي شود، اين طاغوت است به صورت ديگر درآمده . مگر طاغوت چي بود؟ طاغوت همين بود كه جان و مال مردم در امان نبود در زمان او. اگر بنا باشد كه جان و مال مردم دراين زمان هم از قواي انتظاميه در امان نباشد، اين همين طاغوت است ، منتها با صورت ديگر آمده بيرون و طاغوتي كه به صورت مسلم بيرون بيايد، خطرش از آن طاغوت بدتراست . اين منافق است . عذاب منافقها بيشتر از عذاب كفار است .
هماهنگي و رعايت مقررات در نيروهاي مسلح
سعي كنيد همه تان ، همه قواي انتظاميه سعي كنند كه هماهنگ بشوند، سعي كنند كه به آن موازيني كه در ارتش هست ، موازيني كه در سپاه پاسداران هست ، موازيني كه درساير قواي انتظاميه هست ، عمل بكنند. خيال نكنند كه اطاعت از مافوق طاغوتي است . خير، اطاعت از مافوق در جمهوري اسلامي و در لشكر اسلام ، حكم اسلام است ، حكم خداست . اطاعت از فرماندهان ، كه به يك تعبير "اولي الامر" هستند، اين در قرآن واجب شمرده مي شود و واجب است اين . اين جوانهاي دل پاك و صاف ما گول نخورند ازشياطيني كه مي آيند با آنها صحبت مي كنند. هر كه با شما صحبت كرد راجع به بي نظمي وبي اطاعتي ، دنبالش نرويد، ببينيد اين كي است و از كجا آمده و الهام از كجا مي گيرد.بدانيد كه اين الهام از غير مسلمين مي گيرد، اين الهام از اشخاصي مي گيرد كه نمي خواهندو نمي توانند ببينند كه يك كشوري روي پاي خودش ايستاده و مي ايستند. شما الان موردحسادت همه اجنبيهايي [هستيد] كه مي خواستند ايران را و مي خواهند ايران را ببلعند،شما مورد حسادت آنها هستيد. آنها توطئه مي كنند كه شما را از هم جدا كنند. پاسبانها رااز ژاندارمري ، ژاندارمري و پاسبان را از ارتش و ارتش هم بين خودشان از هم گسيختگي پيدا بكنند. اگر اينطور باشد، خطر براي همه تان هست .
من دعا مي كنم كه همه شما ان شاءالله و همه ملت ايران و همه قواي انتظامي سلامت وسعيد باشند، و همه با هم هماهنگ باشند و حفظ مراتب را بكنند و ان شاءالله شماها كه درتحصيل هستيد، خودتان را مجهز كنيد براي خدمت كردن به كشور خودتان ، خدمت كردن به اسلام كه آن هم خدمت به كشور است و ان شاءالله ، با قدرت ، ملت ما پيش برود واز اين حرفهايي كه در خارج و داخل گفته مي شود هراس نداشته باشد.
والسلام عليكم و رحمه الله
پانویس :
1- سوره فتح ، آيه 29. 2- بحار الانوار، ج 28، ص 104 "يك دست هستند در برابر ديگران ".



بزرگتر کوچکتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 182,218,118