صحیفه امام خمینی ره - سخنراني - تفاوتهاي حكومت اسلام با ديگر حكومتها - 13 تير 1358

عنوان : تفاوتهاي حكومت اسلام با ديگر حكومتها
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 13 تير 1358
تاریخ قمری : 9 شعبان 1399
مکان : تهران ، شميران ، دربند
جلد : 8

متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
سير انسان از طبيعت تا الوهيت
اينكه ما مي گوييم و شما هم اشاره به آن كرديد كه هيچ رژيمي مثل حكومت اسلامي نمي تواند انسان را و ملتهاي انساني را آنطور كه بايد اداره كند و تربيت ، اين براي اين است كه همه رژيمهاي غير توحيدي و رژيمهايي كه به دست غير انبيا وجود پيدا كرده اندآنقدري كه بينش دارند، اگر ما فرض بكنيم كه اينها صد درصد هم امين هستند و دلسوزبراي ملتها، لكن شعاع بينش بشر را بايد ديد تا كجاست ، و انسان تا كجا مي تواند سير بكندو احتياجات انسان چقدر است (1). آيا به مقدار سعه وجود انسان و قابليت رشد انسان اين رژيمهاي غير الهي ديدشان وافي است ؟ تا فرض بكنيم كه اگر هم اشخاصي باشند دلسوزو اشخاصي باشند كه بخواهند خدمت بكنند به ملتها، بتوانند خدمت بكنند. يا ديد اينهامحدود است تا يك حدودي ، و اگر آنها هم بخواهند خدمت بكنند تا همين حدودمي توانند خدمت بكنند؟ اگر ما اين معنا را ديديم كه انسان مراتب سيرش از طبيعت است تا مافوق طبيعت ، تا برسد به آنجايي كه مقام الوهيت است ، سير از طبيعت تا رسيدن به مقامي كه غير از خدا هيچ نمي بيند، مراتب معنوي انسان و اين موجود كه قابل اين است كه از اين طبيعت سير بكند و تمام معنويتها را در خودش ايجاد بكند با تربيتهاي صحيح ، وبرسد به يك مقامي كه فوق مقام ملائكه الله باشد، احتياجات انسان يك همچو احتياج است . انسان مثل يك حيوان نيست كه احتياجش به خوردن و خوابيدن باشد، انسان يكموجودي است كه خداي تبارك و تعالي تا حالا او را خلق كرده است براي اينكه همه جهاتي كه در عالم هست ، در انسان هست ، منتها به طور قوه است ، به طور استعداد است ،و اين استعدادها بايد فعليت پيدا بكند، تحقق پيدا بكند.
ديدگاه محدود رژيمهاي غير توحيدي
تمام رژيمهاي غير الهي كه به دست غير انبيا تحقق پيدا كرده اند، حدود ديدشان همين طبيعت است . احتياجات طبيعي را مي توانند آنها برآورند؛ مي توانند احتياجات طبيعي را هم خيلي خوب برآورده كنند. سابق ، مسافرتها با الاغ و اسب بود، حالا با طياره است ؛ سابق طبابت ناقص بود، حالا كامل است و از اين هم كاملتر خواهد شد؛ سابق علوم طبيعي ناقص بود، حالا كامل است و كاملتر هم خواهد شد؛ همه اينها حدود طبيعت است .تمام اين چيزهايي كه دست بشر به آن مي رسد، همين حدود طبيعت و چيزهايي كه باچشمشان مي بينند و با ادراك ناقصشان ادراك مي كنند. از عالم طبيعت به آن طرف دست بشر از آن كوتاه است ، و تربيتهايي كه بخواهند غير الهيين ، غير انبيا كه به الهام خدا تربيت مي كنند، تربيتهايي كه اينها بخواهند بكنند، همان تربيتهاي طبيعي است . طبيب معالجه جسم ما را مي كند. طبيب خيلي خوب هر مرضي را، مرض جسماني را معالجه مي كند، اماامراض روحاني به طبيب مربوط نيست ، هيچ ، ابدا طبيب كاري به آن ندارد، نمي تواند هم داشته باشد، چون اطلاع بر آن ندارد. هرچه علوم طبيعي ترقي بكند انسان را به آن چيزهايي كه در طبيعت به آن احتياج دارد مي رساند، آن ورق بالا كه فوق طبيعت است ،هيچ يك از اين علوم بشري به آنجا نمي رسد. رژيمهاي بشري بر فرض اينكه صالح باشند - و حال آنكه مي دانيم كه اكثرا نيستند - بر فرض اينكه صالح باشند تا حدودي كه ديدشان هست ، انسان را پيش مي برند. آنجا كه نمي دانند، ديگر نمي توانند پيش ببرند.
و لهذا مي بينيم كه تمام رژيمهاي غير وحي اي ، رژيمهايي كه مربوط نيستند به مبداءوحي ، كاري به انسان ندارند. راجع به آن چيزهايي كه مربوط به باطن انسان است حكومتها هيچ كار ندارند كه شما پيش خودتان چه فكر مي كنيد، پيش خودتان چه اعتقادداريد، پيش خودتان چه ملكاتي داريد، هيچ كاري به اين ندارند؛ آنقدري كه آنها كاردارند، اين است كه نظام اين عالم طبيعت را، آنهايي كه مردم صحيح هستند، آن حكومتهاي "عادل نظام "، اين طبيعت را به طوري كنند كه محفوظ باشد، بازارشان يك بازار منظم باشد، مملكتشان يك مملكت منظم باشد، دزديها را جلويش را بگيرند،بي عدالتيها را جلويش را بگيرند، آنقدري كه رژيمها به آن نظر دارند همين مقدار است ،اما هيچ كاري به اين ندارند كه شما توي منزلتان ، چه خودتان چه مي كنيد. چه كار دارند به اينكه توي منزل ؛ شما بيرون كه آمديد بايد نظام را حفظش كنيد، اما در داخل منزل بين خودت و خداي خودت [است كه ] چكاره هستي . هيچ ابدا اين نظامها، قانوني هم برايش ندارند و كاري هم به آن ندارند.
تفاوت مكاتب انبيا با مكاتب مادي
تنها رژيمي كه و تنها مكتبي كه كار دارد به انسان ، از قبل از اينكه اين تخم و اين دانه كشته بشود، تا آن وقتي است كه آخر است و آخر ندارد آن مكتبهاي انبياست . هيچ مكتبي در عالم غير از مكتب انبيا كاري به اين ندارند كه تو چه زني انتخاب كن ، وصلت كني ، زن چه مردي را انتخاب كند. به آنها چه ربط دارد، كار به اين ندارند؛ هيچ ابدا درقوانينشان اين نيست كه چه زني انتخاب كن و چه مردي انتخاب كن . هيچ در قوانينشان نيست كه ايام حمل بچه ، مادر چه كارهايي را بكند، ايامي كه بچه را شير مي خواهد بدهدچه كار بكند؛ ايامي كه بچه در دامن مادرش است ، مادرش چه وظيفه اي دارد؛ آن وقتي كه تحت تربيت پدرش هست پدر چه . ابدا به اين كارها قوانين مادي و طبيعي و رژيمهاي غير انبيا، هيچ كاري به اينها ندارند. آنها فقط وقتي كه انسان ، انساني شد كه آمد توي جامعه ، جلوي مفسده هايي كه اينها مي خواهند، آن مفسده هايي كه مضر به نظم باشدوالا مفاسدي كه عيش و نوش و عشرت باشد، هيچ كاري به آن ندارند، بلكه دامن هم به آن مي زنند. كاري به اينكه بخواهند يك انسان بسازند، آدم درست كنند، هيچ كاري به اين ندارند. در نظر آنها انسان با حيوان فرقش همين مقدار است كه در طبيعت اين بيشترپيشرفت دارد. حيوان نمي تواند طياره درست كند، انسان مي تواند؛ حيوان طبيب نمي تواند بشود، انسان مي تواند؛ اما حدود، حدود طبيعت است . آنكه به همه چيز كاردارد، آنكه انسان را از قبل از ازدواج ، قبل از اينكه بخواهد ازدواج كند، دنبال اين است كه آن چيزي كه از اين ازدواج مي خواهد حاصل بشود بايد يك آدم صحيح باشد، انسان بايد باشد، قبل از اينكه شما ازدواج كنيد. دستور دارد چه زني را انتخاب كن ، چه مردي را انتخاب كن . چرا اينها دستور دارند؟ براي اينكه همان طوري كه يك زارع ، يك دهقان وقتي كه مي خواهد يك مزرعه اي را بسازد، اول نظر مي كند كه زمين چه جورزميني است ، يك زمين صالح انتخاب مي كند، آن تخمي را كه مي خواهد بكارد چه جورتخمي است ، يك تخم گندم صالحي انتخاب مي كند؛ چي لازم دارد براي تربيت ، تمام اينها را در نظر دارد تا اينكه اين مزرعه را آباد كند و يك منفعتي از آن ببرد. اسلام درانسان اين نظر را داشته است كه آن زوجي كه انتخاب مي شود چه جور باشد تا از اين زوج يك انسان صحيح پيدا بشود. آن زني كه انتخاب مي كني چه جور زني باشد تا از اين دونفر زوجين يك انسان پيدا بشود؛ بعد هم به چه آدابي بايد باشد. روي چه ادبي اين ازدواج بايد باشد، بعد هم در چه حالي بايد تلقيح بشود و چه آدابي دارد، بعد هم در ايام حمل چه ادبهايي هست ، بعد هم در ايام شير دادن چه ادبهايي هست ؛ همه اينها براي اين است كه اين مكتبهاي توحيدي كه بالاترينش اسلام است ، آمده اند براي اينكه انسان درست كنند؛ نيامده اند كه يك حيواني منتها داراي ادراكاتي كه حدود همان حيوانيت وهمان مقصدهاي حيواني باشد، منتها يك قدري زيادتر، نيامده اند اين را درست كنند؛آمده اند انسان درست كنند. اينكه شما گفتيد كه هيچ مكتبي مثل اسلام نيست و هيچ رژيمي مثل اسلام نيست ، نكته اش [به ] اين معناست كه اسلام است كه مي تواند انسان رااز مرتبه طبيعت تا مرتبه روحانيت ، تا فوق روحانيت تربيت كند. غير اسلام و غير مكتبهاي توحيدي اصلا كاري به ماوراي طبيعت ندارند، عقلشان هم به ماوراي طبيعت نمي رسد؛علمشان هم به ماوراي طبيعت نمي رسد، آني كه علمش به ماوراي طبيعت مي رسد، آني است كه از راه وحي باشد، آني است كه ادراكش ادراك متصل به وحي باشد، و آن انبياهستند.
امتيازات حكومت اسلامي
اسلام مثل حكومتهاي ديگر نيست ، اينطور نيست كه اسلام فرقش با حكومتهاي ديگر اين است كه اين عادل است و آنها غير عادل ، خير، فرقها هست ، يكي اش همين است . فرقهاي زياد بين حكومت اسلام و بين اسلام هست و مابين رژيمهاي ديگر. يكي از فرقهايش هم ، اين است كه حكومت اسلام يك حكومت عادل است . آن اوصافي كه در حاكم است چيست ؟ آن اوصافي كه در پليس است چيست ؟ آن اوصافي كه درلشكري است چيست ؟ آن اوصافي كه در مثلا ساير كارمندان دولتي است بايد چه باشد؟اين يكي از فرقهاست . يك فرق نازلي است و بالاتر از اين ، آن چيزهايي است كه انسان را رو به معنويات مي برد. اسلام آمده است كه اين طبيعت را بكشد طرف روحانيت ، مهاركند. طبيعت را به همان معنايي كه همه مي گويند، آن هم مي گويد اين جور نيست كه به طبيعت كار نداشته باشد. تمدن را به درجه اعلايش اسلام قبول دارد و كوشش مي كندبراي تحققش ؛ و لهذا حكومتهايي كه در اسلام بوده اند يك حكومتهايي بوده اند كه همه جور تمدني در آنها بوده است . اما نظر به اين نبوده است كه در عين حالي كه همان چيزهايي كه در ممالك متمدنه باشد، اسلام هم آنها را قبول دارد و كوشش هم برايش مي كند، در عين حال آنها به اين نگاه مي كنند و همين است . او به اين نگاه مي كند كه بكشدش طرف روحانيت ، بكشدش طرف توحيد، از اين جهت فرق است مابين "اسلام و غير اسلام " بين "حكومت اسلامي و حكومتهاي غير اسلامي "، بين آن چيزي كه مكتب اسلام آورده با مكتبهاي ديگر. مكتبهاي ديگر، مكتبهاي ناقصي هست كه خودشان خيال مي كنند خيلي كاملند. لكن حدودش تا همين ديدي است كه دارند بيشتر از اين نيست . مكتب اسلام ديدش تا آخر است ؛ طبيعت را به آن دنيا مي گويند، در لسان انبيا دنيايعني خيلي پست ؛ پس كلمه دنيا يعني خيلي پست ، اسفل السافلين (2) هم كه در قرآن هستهمين طبيعت است و آثار طبيعت ، بالاتر است ، "اعلي عليين "(3) است .
قانون اسلام براي خلوت و جلوت
خدا مي خواهد مردم را به "اعلي عليين " برساند. از اسفل السافلين بكشاندشان تا"اعلي عليين "، و اين در غير رژيمهاي انبيا جاهاي ديگر اصلا مطرح نيست . چكار دارندبه اينكه مردم بشوند يك مردم الهي ، به ما چه ربط دارد. اينجا خلاف نظم نكنند، اينجاكاري كه به حكومت ما ضرر بزند، هرچه مي خواهد باشد. انبيا اينطور نيستند. انبيا به شماكار دارند توي صندوقخانه ات هم كه هستي به تو كار دارند. هيچ كس نيست ، لكن حكم خدا هست دنبال شما. آنها مي خواهند يك انساني تربيت كنند كه خلوتش و جلوتش فرقي نداشته باشد. همان طوري كه خيانت نمي كند در جلوت و در پيش مردم ، براي اينكه از مردم ملاحظه مي كند، انبيا مي خواهند انساني درست كنند كه پيش مردمش وغياب مردمش ديگر فرقي نباشد، هر دويش آدم باشد، وقتي آدم شد، چه در خلوت آدم است ، چه در بين مردم هم آدم است . آنها نظرشان به اين معنا هست ، و ما ميلمان اين است ؛ آرزومان اين است كه يك همچو مكتبي در خارج بشود، تحقق پيدا كند؛ ميل انبياهم همين بوده است . ميل همه ما اين است كه ما يك حكومتي داشته باشيم ، همان جورحكومتهايي كه در صدر اسلام بود كه عدالت بود، همه اش عدالت بود و زايد بر آن ، آن مسائلي كه در قرآن كريم و در اسلام هست آنها هم باشد - همه چيز - و حالا راجع به جمهوري اسلامي اش كه اول قدم است و تا حالا الان اسلام ، جمهوري اسلامي الان رژيم ماست . براي اينكه راي داديد و شد.
تلاش براي تحقق محتواي اسلامي در نظام
رژيم سابق رفت ، دفن شد تا ابد. دفن شد و حالا رژيم شما رژيم اسلامي است . دراين رژيم اسلامي الان ما خيلي مسئوليت داريم . مسئوليت بزرگ داريم و او حفظ آبروي اسلام است . الان ما همه مان مكلفيم حالايي كه جمهوري اسلامي شد ما هم اسلاميباشيم . اگر بنا شد جمهوري اسلامي باشد اما ماها ديگر اسلامي نباشيم ، حكومت اسلام نيست ؛ اينكه ، جمهوري اسلامي نمي شود. اگر بنا شد كه جمهوري اسلامي باشد،پاسبانهايش اسلامي نباشند خداي نخواسته ، دادگاههايش اسلامي نباشد،وزارتخانه هايش اسلامي نباشد، اين حكومت طاغوتي است ؛ به اسم اسلام . همان طاغوت است ، منتها اسمش را ما عوض كرديم . ما نمي خواهيم اسم عوض بشود، مامي خواهيم محتوا درست بشود، بايد كوشش كنيد محتوا درست بشود.
امروز اسلام بسته به اعمال شماست ، حكومت اسلامي ، اگر شما خوب رفتار كرديد،همه قشرهاي ايران خوب رفتار كردند، يك حكومت اسلامي و يك رژيم اسلامي ؛"حكومتش اسلامي ، ملتش هم اسلامي ". اگر همه وزارتخانه ها اسلامي شد و همه ادارات اسلامي شد، و ارتش اسلامي شد و شهرباني اسلامي شد و ژاندارمري اسلامي شد، آن وقت حكومت ما يك حكومت اسلامي است . و اگر ماها هم كه يك اشخاصي هستيم هركدام وارد يك كسبي هستيم ، و يك شغلي هستيم ، ماها هم روي دستور اسلام عمل كرديم يك ملت اسلامي هستيم ، و الا الفاظ است و معنا ندارد. هي من بگويم اسلام ولكن عملم برخلاف آن باشد، هي حاكم بگويد اسلامي ولكن عمل برخلاف آن باشد،آن وقت نه رژيم ، اسلامي مي شود، نه ملت ، ملت اسلامي مي شود. كوشش كنيد كه ملت اسلامي باشد و دولت اسلامي .
و از خداي تبارك و تعالي من مي خواهم كه اين اتحاد شماها و اين روحيه قوي شمامحفوظ باشد تا اين مراتب سير بشود، تا اين مراحل بگذرد. خداوند همه تان را حفظكند.
پانویس :




بزرگتر کوچکتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 182,815,103