صحیفه امام خمینی ره - سخنراني - تعليم و تربيت - اسلام ، آزادي و تمدن - 16 تير 1358

عنوان : تعليم و تربيت - اسلام ، آزادي و تمدن
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 16 تير 1358
تاریخ قمری : 12 شعبان 1399
مخاطب : بانوان مكتب ولي عصر
جلد : 8

متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
اهميت تعليم و تربيت در تعالي انسان
من اميدوارم كه همه خواهرها و برادرها و همه قشرهاي اين ملت و همه ما ازخدمتگزاران به اسلام و ولي عصر - سلام الله عليه - باشيم . ما در يك مملكتي هستيم كه مملكت ولي عصر است و وظيفه آنهايي كه در مملكت ولي عصر زندگي مي كنند يك وظيفه سنگين است . نمي توانيم ما لفظا بگوييم ما در زير پرچم ولي عصر - سلام الله عليه -هستيم و عملا در آن مسير نباشيم . چنانچه نمي توانيم بگوييم كه ما جمهوري اسلامي داريم ، و عملا آن طور نباشيم ؛ اسلامي نباشيم . شما كه به نام مقدس "ولي امر" يك گروه متشكلي تشكيل داده ايد و زحمت مي كشيد و خدمت مي كنيد و احكام اسلام را ترويج مي كنيد و تعليم و تربيت مي كنيد.
تعليم بايد پهلويش تربيت باشد، تربيت صحيح ؛ تربيت اسلامي . اگر تعليم تنها باشدبدون تربيت ، فايده ندارد؛ بلكه گاهي مضر است . تربيت بي تعليم هم نمي شود؛ به نتيجه نمي رسد. اين دو تا بايد با هم باشند، توام باشند؛ تعليم و تربيت . انسان يك موجودي است كه با تعليم و تربيت رشد مي كند. يك رشد نباتي و حيواني انسان دارد كه با نباتات وبا حيوانات شريك است ، همه با هم اين قافله حركت دارند مي كنند، انسان هم يكي ازآنهاست . يك نباتي است اول و بعد يك حيواني ، مثل ساير حيوانات است و تا سرحدحيوانيت با حيوانات شريك است ؛ چنانچه تا سرحد نبات با نباتات شريك است . يك موجودي است كه هم نبات است و هم حيوان و تا سرحد حيوانيت با همه حيواناتشركت دارد؛ و از آنجا راهش جلوتر مي رود. حيوانات با انسان شركت دارند در همين امور مادي ، همان خوردن و خوابيدن و توليد مثل كردن ، همه حيوانات همين اند، انسان هم اگر همين باشد، حيواني است مثل ساير حيوانات ولو اينكه خوراكش با او فرق داشته باشد، حيوانات هم بعضيشان با بعضي خوراكشان فرق دارد؛ يكي گوشتخوار است ، يكي علفخوار است و انسان هم جز آنهاست كه علفخوار است منتها حالا گوشتخوار هم شده .اگر انسان تربيت و تعليم نداشته باشد - توام با هم - در همين حد حيوانيت باقي مي ماند. وانسان از ساير حيوانات ، اگر آن تربيت و تعليم نباشد، بدتر است .
آمال و شهوات انسان
حيوانات حدود شعاع فعاليتشان خيلي محدود است و حدود تجاوز و تعديشان هم محدود است ؛ يكي طعمه اي گير مي آورد و مي خورد و ديگر ذخيره نمي كند،الابعضيشان ، و همان وقتي كه سير شد مي رود سراغ كارش مي خوابد. انسان ، يعني اين حيواني كه حالا نرسيده به حد انسانيت ، اين حيوان ، اين قسم از حيوان كه ما اسمش را"انسان " مي گذاريم براي اينكه بعدها ممكن است انسان بشود، اين هيچ حدي ندارد. نه در شهوت حد دارد و نه در آمال و آرزوهايي كه بايد باشد، حد دارد. شما اگر فرض كنيدبراي يك انساني ، يكي از همينها، ابتدائا خودش خيال مي كند كه من اگر يك خانه خوبي داشتم بس بود، وقتي به خانه مي رسد، مي بيند بس نيست . خوب ، يك باغي هم پهلوي آن خانه بود بس بود، به باغ كه رسيد، مي بيند بس نيست . يك مزرعه اي داشتيم ، خوب ،بد نبود، به مزرعه مي رسد، يك دهكده خوب بود داشته باشيم ! به آن مي رسد، هر چه بالا مي رود زيادتر مي شود. ابتدائا يك چيز مختصري مي خواست ، هر چه بالاتر رفت ،زيادتر مي شود، طمعش زيادتر مي شود، آرزويش زيادتر مي شود. اينهايي كه يك مملكت دارند، مي بينيد كه مي روند دنبال يك مملكت ديگر؛ مملكت گيري مي كنند. اگرهمه ممالك دنيا را يك انساني بگيرد، آن وقت به فكر مي افتد برود كره ماه ، برود آنجا راهم بگيرد، بعد به فكر مي افتد برود كره مريخ ، آنجا را هم بگيرد؛ بعد مي رود سراغجاهاي ديگر، آخر ندارد. اين يك موجودي است كه خدا اين طور خلقش كرده است كه در حد حيوانيت ، يعني همانهايي كه حيوان مي خواست ، اين زيادترش را دارد؛ حدودهم ندارد. حيوانات در يك وقت خاصي شهوت دارند، آن وقت وقتي است كه مي خواهد توليد مثل بكند؛ در مابقيش آن طورها نيستند. انسان اين جور نيست ، انسان شهوتش هم حد ندارد، نه حدود دارد و نه يك طور خاصي - كه غير از آن طوري كه انبياآمده اند محدودش كردند به حدودي - انسان هيچ اين حرفها ندارد، آن بهترين محارمش هم فرق نمي كند پيش او، دخترش با اجنبي فرقي ندارد پيش او، يك همچوحيواني است ، در هر چيز نامحدود است . شما يك موجود نامحدود هستيد. اگر اين نامحدودي در طرف حيوانيت صرف شد، يك حيوان نامحدود، يك حيواني كه با سايرحيوانات فرق دارد. حيوانات ديگر شهواتشان محدود است ، آمالشان محدود است ؛ اين انسان نامحدود است . اگر به همين حال حيوانيت باشد و دنبال همين كارهاي حيواني ،دنبال همين شهوات ، دنبال همين آمال و آرزوهاي حيواني ، كه همه اين آمال وآرزوهايي كه مربوط به طبيعت است ، تمام آمال و آرزوهايي كه مربوط به امور طبيعي است حيواني است ، اگر به اين حد باقي بماند، اين تا آخر حيوان است . اينجا صورتش صورت انسان است . وقتي اين پرده برگشت و آن عالم پيدا شد، صورتش هم يك صورت ديگر مي شود، همچو نيست كه به صورت انسانيت آنجا محشور بشود. اگر اينجاانسان شد، آنجا انسان است . اگر كسي در اينجا توانست خودش را انسان بكند، آنجا كه برود انسانيتش به طور كمال و آن طوري كه چشمهاي اين عالم نمي تواند او را ببيند، به طور كمال در آنجا تحقق پيدا مي كند؛ و اگر چنانچه نتواند اين كار را بكند، مهار را رهاكند.
حقيقت آزادي غربي
خوب ، بسياري هستند كه مهار ندارند، رها هستند؛ آزادند! اين آزاديي كه غربي هامي خواهند همين است . آزادند، هر چه مي خواهند و هر كاري مي خواهند بكنند. ظلم بكند آزاد است ، شهوات غيرمشروع ، آزاد است ، بدگويي به هر كس ، آزاد است ، قلمفرسايي به ضد هر كس ، آزاد است . اگر اين آزاديي كه همين غيرمحدود بودن اين قسم حيوان است ، اين حدي ندارد براي خودش ، آزاديش را حدي قائل نيست ، هر جاجلو برود باز در اين آزادي مي خواهد جلوتر برود.
فرق بين مكتب انبيا و ساير مكاتب
اگر ما تربيت و تعليم نداشته باشيم ، تربيتي كه انبيا آورده اند براي اينكه غير انبيا راه رانمي دانند. ما الان يك راهي را داريم قهرا مي رويم خودمان هم ملتفت نيستيم و آن راهي كه انبيا براي ما آوردند كه از آن راه بايد برويد، آن صراط مستقيم كه منتهي مي شود به آنجايي كه ماها ديگر الان نمي توانيم ادراك بكنيم ، اين را انبيا آورده اند. مكتب غير انبيااصلا اطلاع از ماورا طبيعت ندارد. هر چه مكتب هست همين طبيعت است . مكتب انبياست كه ماورا طبيعت را هم طرح مي كند. در مكتبهاي ديگر اصلا طرح نمي شودماورا. بله مي گويند دروغ است ! يك آدمي كه اصلا نمي داند ماورا طبيعت چيست ،همين طور نشسته توي خانه اش و مي گويد نخير، نيست ! انبيا مي دانند راه چه هست ، ازكجا بايد رفت ؛ چه جوري بايد رفت . راهي است كه تا به وسيله انبيا و تعليمات انبيا نباشد،انسان نمي تواند به مقصدش برسد. راه مستقيمي كه انسان را به مقصد مي رساند اگر راه انبيا نباشد، معوج مي شود؛ يا اين طرف مي رود، يا آن طرف مي رود. انبيا هستند كه ما رابه راه مستقيم هدايت مي كنند و كيفيت تربيت و تعليمي كه براي آن عالم هم باشد - هم اين عالم ، و هم آن عالم - نه اينكه انبيا به اين عالم كار ندارند. اين عالم هم ، با هر چيزي كه بگوييد، آنها منافي و مخالف با آن نيستند. مخالف با دل بستن به دنيا هستند. اين دو تااشتباه مي شود.
مخالفت اسلام با دلبستگي به دنياست نه با تمدن
آنهايي كه مي خواهند عيب گيري كنند مي گويند كه با همه تمدنها مخالف است ؛اسلام با همه تمدنها مخالف است . اين اشتباه است . اسلام با هيچ تمدني مخالف نيست .اسلام تمدني را ايجاد كرد، ششصد، هفتصد سال يك دنيا را، تقريبا اكثر معموره را[متمدن ] كرد؛ با اينكه باز اسلام نبود درست . با تمدن ، اسلام مخالف نيست ، با دلبستگيو محدود شدن مخالف است كه همه آمال و آرزوي ما همين باشد؛ همه هم ما همان علفمان باشد؛ تمام همت ما اين باشد كه خوب بخوريم ، خوب بخوابيم و خوب شهوات ،دلبستگي را مخالف است ، اين كه هم انسان ، علفش باشد! با اين مخالف است اسلام .تمدن به اعلي مرتبه ، مهار، مهار در معنويت ، همه مظاهر تمدن را انبيا قبول دارند، لكن مهار شده ؛ نه مطلق و رها. شهوات را جلويش را نگرفتند؛ جلوي اطلاقش را گرفتند. جلورهايي و آزادي را گرفتند. يك كسي - در همان زمانهاي سابق ، به يك ظريفي كه ازآشناهاي ماست - راجع به امور جنسي گفته بود كه فلاني ! : اين حل شده . او گفته بود اين رادر صدر خلقت ، خرها حل كرده بودند! آن آزادي كه شما مي گوييد كه حل شده همان است كه حيوانات در صدر خلقت آزاد بودند! انبيا آمدند اين آزادي را جلويش رابگيرند و اصلش را مخالف نيستند، دعوت هم به آن كرده اند. اين دعوت به ازدواج ، اين قدر تعريف از ازدواج براي اينكه هم ازدواج بشود، هم انحراف نباشد. از اين شهوات مطلق ، از اين مراكز فساد و فحشا، انبيا جلوگيري مي كنند، نه از اصل شهوت . اصل شهوت طبيعي است و بايد هم كار خودش را انجام بدهد، اما حدود دارد. اگر تربيت و تعليم آن طوري كه انبيا و تحت تربيت انبياست تحقق پيدا بكند، انسان هم صحيح مي شود و روي يك نظمي تحقق پيدا مي كند و اين آكل و ماكول (1) و اين تعديات و اين تجاوزها و اين اختلافهاي طبقاتي پيدا نمي شود؛ و هم آن طرف - كه عمده آن طرف است - آن حيات جاويدي كه آخر ندارد تامين مي شود. كوشش كنيد كه شما كه حالا منتسب به ولي امر -سلام الله عليه - هستيد، مكتب ولي امر را به آن توجه كنيد كه براي تربيت و تعليم اين انسان است كه از حد حيوانيت برساندش به حد انسانيت و رشد انساني پيدا كند وتربيتهاي انساني پيدا كند و تعليمات ، تعليمات صحيح باشد. خداوند همه شما را ان شاءالله موفق بدارد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
پانویس :




بزرگتر کوچکتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 182,811,671