عنوان : مكافات كامل اعمال خير و شر در آخرت
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 5 خرداد 1358
تاریخ قمری : 29 جمادي الثاني 1399
مکان : قم
جلد : 7
متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
احساس خطر از توطئه براندازي
البته فرق است مابين شنيدن و ديدن . ما در اين جنايات آخر، مي شنيديم مصيبتهايي كه بر جوانهاي ما، بر اطفال ما وارد شد. از دور مي شنيديم و شما مي ديديد؛ و اين خيلي فرق مي كند. ما در خارج خدمتهاي لفظي مي كرديم و شما عملي . شما در ميدان بوديد، ودر ميدان مبارزه به كار خودتان ، به مسئوليت خودتان عمل مي كرديد؛ و شما كارتان از كارما بالاتر بود.
البته ما هم در زمان شاه سابق كه جوان بوديم با مشاهده چيزهايي ديديم لكن اخيراشماها ديديد كه به سر اين ملت چه آمد. و شما حالا احساس مي كنيد كه اينهايي كه مي خواهند اخلال كنند كه همان رژيم را با صورت ديگري - نه رژيم شاهنشاهي ، با يك صورت ديگري - همان مسائل سابق پيش بيايد و به ملت ما همان بگذرد كه ديديد، شمابيشتر احساس ناراحتي مي كنيد.
شما بهتر خيانتهاي اين قشرهايي كه مي خواهند باز آشوب كنند و آشوب ، از خارج ،ديگران ، آنهايي كه ما را غارت كردند، آنهايي كه جوانهاي ما را با توطئه هاي آنها به خاك و خون كشيدند، برگردند، شما بيشتر احساس ناراحتي بايد بكنيد براي اينكه شماديديد كه چه كردند، و ما شنيديم كه چه كردند. كردند هرچه بايد بكنند، و رفتند. وان شاءالله به جزاي خودشان هم در اينجا و هم در آنجايي كه جاي جزاست [خواهندرسيد]. ناچيز بودن جزاي دنيوي شاه جنايتكار
بعضي از كارها هست كه جزاي آن در اين دنيا نمي شود؛ امكان ندارد. هر "جاني "يك نفر آدم است ، مثل ساير مردم است ، يك جان دارد و يك حيات دارد؛ اين جاني اگر چنانچه ده هزار نفر را كشته باشد [و] ما بخواهيم براي ده هزار نفر اين را مجازات كنيم ، چطور مجازات كنيم ؟ يك جاني كه صد نفر را، به آن طرزي كه مي دانيد درشكنجه قرار داده ، يعني آن طرزي كه شنيديد در شكنجه قرار داده ، حالا ما بخواهيم اين را مجازات كنيم ، چطور مجازات كنيم ؟ نمي شود، يك جان دارد؛ ما غايت امر اين است كه او را بكشيم ؛ غايت امر اين است كه نه ، او را فرض كنيد با شكنجه بكشيم . اما او كه يك [نفر را] شكنجه نكرده ، يك نفر را نكشته كه در مقابل يك كشتن يك كشتن ، و در مقابل يك شكنجه يك شكنجه . شكنجه گرهايي كه از خارج هم تعليم بر مي داشتند، اينها فوج فوج مردم را شكنجه كرده اند! اينهايي كه جوانهاي ما را كشته اند - بعضي از آنها عددبسياري از جوانهاي ما را كشتند و از بين بردند - اينها آنقدري كه ماها مي توانيم شكنجه شان كنيم و ماها مي توانيم جزا به آنها بدهيم يك امر ناچيزي است .
صورت اعمال در ماوراي طبيعت
لكن يك جاي ديگري هم هست كه در آنجا شكنجه هايي است كه ما نمي توانيم بفهميم . و آن از خود اعمال است . اينطور نيست كه نظير اينجا يك فراشي از خارج بيايدو شكنجه كند. خود عمل انسان چنانچه صالح باشد، خود آن عمل در آنجا به انسان مي رسد. و چنانچه "عمل " ناصالح باشد، همان به او مي رسد؛ و من يعمل مثقال ذره شرا يره . ازآن طرف هم : فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره . (1) خودش را مي بيند. هر ذره اي كه انسان عمل مي كند يك صورت ماورا طبيعت دارد. اينجا زبانش را آدم دراز مي كند، زبان درازي مي كند، يك مسلماني را، يك مومني را فحش مي دهد، غيبت مي كند؛ آن مومن فرضكنيد در امريكاست ؛ شما از اينجا به او فحاشي مي كنيد يا غيبتش را مي كنيد؛ اينجا كه اين زبان اينقدر دراز شده است ، در آنجا صورتش اين است كه همين زبان دراز مي شود تاآنجا از رويش عبور مي كنند! در حديث است اين زبان درازي اينجا، آنجا صورت دارد.اين شكنجه هاي ناجوانمردانه اي كه به جوانهاي ما كردند، هر شكنجه صورت دارد آنجا.هر داغي كه كردند داغ مي شوند آنجا، همين عمل آنجا صورت پيدا مي كند. همين عمل شكنجه مي شود آنجا.
اين اعمال انساني كه شما كرديد و در يك موقعي بود كه همه در زجر و در شكنجه بودند و شما يك همچو عمل انساني كرديد و آنها را براي معالجه برديد، (2) همين درآنجا صورت دارد، همين عمل شما يك صورتي در ماوراي طبيعت دارد، كه ما ماوراي طبيعت را حالا نمي توانيم بفهميم ، انبيا مي فهميدند و خداي تبارك و تعالي اطلاع داده است . پس شما هر كاري كه انجام بدهيد و ما هر كاري كه انجام بدهيم ، چه كار خوب وچه كار بد، همان را خواهيم ديد. اينطور نيست كه مخفي بشود از جايي از كسي . خودعملي كه انجام مي دهيم ، در آنجا متحقق مي شود ملكات انسان . يكي هست كه ملكه خوب دارد يكي هست كه ملكه زشت دارد؛ ملكه بد دارد. همين ملكات در آنجا يك تجسمي دارد؛ تحققي دارد. در نفس انسان ملكه است . ملكه خيانت . اصل مثل اينكه طبيعتش طبيعت خائن است . در اينجا انسان ابتدا كه به دنيا مي آيد، همه چيز در انسان به طور استعداد هست . يعني تحقق ندارد، اما قابل است .
فضايل و رذايل اخلاقي در انسان
اين بچه اي كه به دنيا مي آيد قابل است كه ملكات صالحه پيدا كند، و قابل است كه ملكات رذيله . اگر سعي كرد در آن طرف ملكات رذيله ، كم كم اينها تحقق پيدا مي كنند وباطن ذات انسان يك موجود رذل مي شود. گاهي انسان كارهايي مي كند كه مناسب بايك جور حيواني است ، درندگي دارد، ولو درندگي لفظي هم باشد كه مردم را بافحاشي ، با اينطور چيزها، آبرويشان را مي ريزد. درندگي است اينها. يا درندگيهاي ديگري دارد. ملكه اي در انسان پيدا مي شود كه يك ملكه درندگي است . انسان وقتي ازاينجا منتقل مي شود به ماوراي اينجا، همان ملكه درندگي مطابق با يك صورتي كه مناسب با اين است ، مي شود يك صورت حيواني ! - كه يكي از حيوانات كه درنده هستنداين به حسب تناسب با او تناسب دارد - متحول به آن صورت مي شود. مي گويند گاهي وقتها انسان چند تا صورت آنجا دارد؛ صورتهاي مختلف دارد. در طرف اعمال صالحه هم اينطوري است .
اعمال صالحه آنهايي است كه سازش داشته باشد با نفس انسان . نفس انسان سعادتمندخلق شده است . يعني استعداد سعادت در آن هست و فطرت انسان فطرت سعيد است .عمل صالح آن است كه با اين فطرت سازش داشته باشد. "صالح " يعني سازش . سازش داشته باشد با اين فطرت . عمل ناصالح آن است كه با فطرت انسان سازش نداشته باشد.اين اعمالي كه براي برادرهايتان انجام داديد، اين سازش دارد با آن فطرت . فطرت انسان فطرت دوستي است با برادرانش . دشمني يك فطرت ثانوي است كه در انسان پيدامي شود. دوستي يك فطرت ابتدايي انسان است . بچه كوچكي كه متولد شده است ، اين رحمت و دوستي در او ظاهر است . كم كم اسباب اين مي شود كه از آن طرف بيفتد؛ يااينكه قوت پيدا كند اين عمل صالحش . اين كارهايي كه شما براي خدمت به برادرهايتان كرديد خيال نكنيد كه از جيبتان رفت ! خير. اينهاست كه به جيب شما مي آيد، اين اعمال است كه فردا صورتش را مي بينيد و چه صورتهاي زيبايي ! اثرش را مي بينيد و چه اثرهاي زيبايي ! و آن روز است كه مي بينيد كه آنهايي كه شكنجه كردند چه حالي دارند. در قرآن هست كه مي بينند اينها آنها را. گاهي احاطه پيدا مي كنند، آنها را مي بينند؛ آنها هم اينها رامي بينند. آنها به اينها مي گويند يك قدري آبي ، چيزي به ما بدهيد. (3) همينهايي كه اين جوانهاي ما را شايد تشنگي هم دادند - داده اند لابد - اينها هم در آنجا همچنين هست كهعمل خودشان را مي بينند، همراه عمل خودشان است . جهنم از اعمال ما درست مي شود.بهشت هم از اعمال ما درست مي شود. همه اش عمل ماست . كوشش كنيد كه عمل صالح باشد؛ سازگار باشد با طبيعت و فطرت .
محبت روحي و مداواي جسمي
همين اعمالي كه شما انجام داديد ارزشش را ما نمي توانيم تعيين كنيم . در يك ميدان جنگي كه دارد گلوله غرش مي كند و دشمن با تانك و توپ حمله كرده است ، براي نجات دادن يك انسان كسي خودش را به خطر بيندازد و برود نجات بدهد او را، ارزش اين كار را در اينجا نمي توانيم ما تعيين كنيم كه چقدر ارزش دارد. قضيه نجات يك آدم نيست . قضيه آن حال روحي است كه اين آدم دارد؛ و با آن حال روحي مي رود و اين اقدام را مي كند. اين عمل شما ارزش دارد پيش خدا و اين عمل را ادامه بدهيد. ان شاءالله آن چيزها نمي آيد در كار؛ لكن خوب تصادفها هست ؛ گرفتاريها هست ؛ مرضها هست ،همه اينها هست .
شغل شما يك شغل شريفي است و پرارزش . تماس لمسي شما داريد با آن برادرهاي گرفتار، توجه كنيد كه خوب انجام بدهيد. با آنها خوب رفتار كنيد. يك نفري كه الان گرفتار است ، و مثلا زير اتومبيل رفته است يا زخم خورده است يا زلزله ديده است يا چه ،اين آنقدري كه احتياج به مداوا دارد بيشتر احتياج به لطف دارد. اين كسي كه مي رود اورا نجات مي دهد، پرستاري مي كند، مي آورد طبيبي كه او را مي بيند، آنقدري كه اين آدم الان احتياج دارد كه به او تلطف كنند، ترحم كنند، خوب رفتار كنند، بيشتر از آن اندازه اي است كه مداوا كنند. اين يك لطف روحي است و آن يك گرفتاري جسمي . خيلي بايدتوجه داشته باشيد به اينكه با اينهايي كه سر و كار داريد و اينها گرفتار هستند، با اينهاطوري رفتار كنيد كه اين گرفتاريهايشان سبك بشود. وقتي با آنها رفتار خوب باشد، مثل يك پدري كه اولادش را مي خواهد نجات بدهد، اين مادري كه بچه اش گرفتاري دارد ومي خواهد نجاتش بدهد، آنقدري كه الطاف اين مادر او را آرام مي كند، مداوا آنقدر دراو تاثير ندارد، اين الان احتياج به اين دارد كه روحش آرام بشود. مادر روح اين راآرامش مي دهد، پدر روح او را آرامش مي دهد. جوري رفتار كنيد با اين كساني كه گرفتار شده اند، گرفتار هستند، مثل پدري كه با اولادش رفتار مي كند؛ مثل مادري كه بافرزندش رفتار مي كند. اين ارزش زياد دارد و آن هم ارزش دارد اما اين يك وضع ديگري دارد.
ان شاءالله خداوند به شما همه سلامت و سعادت عنايت كند. و همه ما ان شاءالله به وظايفي كه برايمان هست ، وظايف انساني ، وظايف اسلامي ، ان شاءالله موفق بشويم . وخداوند به همه شما توفيق عنايت كند.
پانویس :
بزرگتر