عنوان : لزوم حفظ استقلال و اجتناب از خودباختگي در سفارت خانه ها و نمايندگي ها
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 21 خرداد 1358
تاریخ قمری : 16 رجب 1399
مکان : تهران ، بيمارستان قلب
جلد : 8
متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
غرب ، در گرداب توحش يا گردون تمدن
آنچه كه به نظر من مهم است اين است كه در زمان اين پدر و پسر نالايق - بيشتر درايران واقع شده است اين است كه - با تبليغات دامنه دار هر طرفي اينها كاري كردند كه -مهم اين است كه محتواي ما را از ما گرفتند و ما را همچو مومن به غرب كردند كه حاضرنيستيم غير از مطالب غرب چيزي را قبول بكنيم : جوانهاي ما تقريبا خيليهايشان اينطورشدند كه از يك ايراني متحول شدند به غربي . و اين يك خطري است براي يك كشوري كه اصلا خودش را ديگر قبول نداشته باشد؛ . . . اجنبي را قبول داشته باشد به جاي خود. يك كس ديگر نشسته باشد و، با اصطلاح شما، مغزشويي شده . آنها را شستشوي مغزي دادند و آن مليت خودشان را، اسلاميت خودشان را شسته اند به جاي آن غرب رانشاندند. به حيثي كه ما اگر چيزي هم خودمان داشته باشيم ، باز دستمان را دراز مي كنيم پيش غرب . مثلا ما مي دانيم كه مهندسيني داريم كه مي توانند اسفالت كنند، مي توانندعمارت بسازند، مي توانند - عرض بكنم كه - راهسازي كنند، مع ذلك وقتي كه صحبت مي شود، يك معمار غربي بايد بيايد و عمل كند. ما طبيب داريم ؛ ولي وقتي كه يك نفرمريض مي شود، بايد بفرستيم به خارج ؛ با اينكه طبيب در ميان ما هست . طوري ما را الان تحقير كردند اينها و ما را ميان تهي كردند كه ما باورمان آمده است كه ما هيچي نداريم وآنها همه چيز دارند، در صورتي كه ما راجع به همين پيشرفتهايي كه اينها كرده اند، بايدبنشينيم حساب كنيم ببينيم كه آيا اين پيشرفتها رو به تمدن دارد مي رود، يا رو به توحش دارد مي رود؟ من تعبيرم اين است كه امريكا و ساير اين دول غربي و شرقي اينها ترقياتي كرده اند به اين معنا كه انسانها را دارند حيوان درنده بار مي آورند، تمام اين كارها كه كرده اند براي درندگي است ، ملت شان را نمي گويم ؛ دولتها را مي گويم . تمام افكار متوجه اين شده است كه يك چيزي درست كنند كه كوبندگي اش از آن سابق بيشتر باشد! همين پريروز بود كه روزنامه من ديدم كه فلان چيز را درست كرده اند كه پنج مرتبه بالاتر از آن بمبي بوده است كه در ژاپن ريختند و دويست هزار نفر را كشته اند! دنبال اين هستند كه يك آلت قتاله درست كنند، يعني دنبال اين هستند يك حيواناتي درست كنند كه اين حيوانات درنده باشند، بدتر از حيوانات درنده قبلي . تمدن نيست . رو به توحش داردمي رود. غرب دارد رو به توحش ، دارد مي سازد يك مردمي را كه بريزند به جان هم و باچنگ و دندان هم را پاره كنند! برخلاف تمدن كه مكتبهاي الهي مي خواهند انسان درست كنند كه همه در كنار هم آسوده و آرام باشند، مكتبهاي اينها همه اش دنبال اين معناست كه بايد اين آنجا را بگيرد و آنجا را بگيرد، بزند، بكشد، چه بكند.
شرنگ ذلت شاه
ما بايد حالا كه يك همچو انقلابي پيش آمد، يك همچو نهضتي پيش آمد، و ايران ،اين طبقه متوسط و پاييني اثبات كرد كه يك استقلالي دارد، بايد همه ما دنبال اينها باشيم و اين استقلال فكري را حفظ كنيم . آقايان حالا دارند تشريف مي برند به ممالك خارج وبيشترش به ممالك غرب است ، اين جهت در نظرشان باشد كه آن خودباختگيها را كه دولت سابق و دولتهاي سابق داشتند و "چشم "گو بودند، هر چه آنها مي گويند قبول بكنند، آن را ديگر نداشته باشيد. همان طوري كه ايشان (1) سفير امريكا را رد كرد و هيچ كاري هم نمي شود بكنند، نمي توانند بكنند؛ شما هم وقتي كه تشريف مي بريد درسفارتخانه هايتان ، در محل . . . ، مي بينيد يك انسان متحول از آن . . . بشود آنطوري كه شاه"بله قربان گو" بود و من اين را مكرر گفته ام - و از بس متاثرم باز هم پيش شما عرض مي كنم - كه من وقتي عكس شاه را پهلوي جانسون (2) ديدم ، كه جانسون عينكش رابرداشته و از اين طرف دارد چشمهايش آنطور مي كند و نگاه مي كند و به او نگاه نمي كند، و او آن طرف ميز، او سرجاي خودش ايستاده بود، او آن طرف ميز او ايستاده بود، مثل يك بچه مكتبي كه ايستاده پيش معلمش [كرنش ] مي كند، من همچو متاثر شدم كه ما در چه حالي هستيم كه اين "شخص اول " مملكت ما به اصطلاح هست ، در مقابل اواينطوري ايستاده و آن هم اينطور بي اعتنا چشمهايش را آن طرف [كرده ](3) و درروزنامه انداخته بود. و گمان مي كنم اين عكس را تحميل هم گمان مي كنم كرده بودند كه در روزنامه هاي ايران منعكس بشود. اين جور نباشيد.
رهنمود به سفراي ايران
ما الان يك مملكتي هستيم كه مستقليم ؛ كسي در امور ما دخالت نمي تواند بكند، شماهم الان نماينده هستيد از يك مملكتي كه مستقل است ؛ ما احتياج اصلا نداريم . آنها به مامحتاجند؛ ما احتياجي به آنها نداريم . آنجا كه مي رويد با كمال استقلال عمل كنيد. اينطورنباشد كه آنجا وقتي شما رفتيد باز همان حرفهاي سابق باشد و همان چيزهايي كه سابق آنها مي آمدند. شاه به صراحت بيان گفت كه ليست وكلا را مي فرستادند پيش دولتها، وآنها لازم بود كه همينها را تعيين بكنند! مي گفت - مي خواست خودش را تاييد بكند،تكذيب پدرش را مي كرد! - كه ليست را تا حالا اينطور مي دادند. تكذيب چند سال قبل خودش را هم مي كرد كه خير، حالا ديگر آنطور نيست ! و حال اينكه همان وقت هم اينطور بود. لكن خوب ، دستور بود كه اينجوري بگويد. اين جور نباشد كه هرچه آنها به ما بگويند قبول بكنيم . نخير. شما بايد مستقل باشيد و شجاع باشيد. مملكت شما يك كاري كرد كه دنيا را متحير كرد. الان هم شما رفتيد آنجا مي بينيد كه چه جور به شما احترامخواهند گذاشت ، ملت احترام خواهد گذاشت ، لكن آنها ممكن است بخواهند بازسوءاستفاده بكنند. محكم بايستيد در مقابلشان . مسائل را به طور جدي و به طور اينكه يك ابرقدرت با يك ابرقدرت دارد صحبت مي كند؛ نه يك ضعيف با يك قوي . ما الان هيچ ضعفي از خودمان نشان نمي توانيم بدهيم ، و نمي دهيم و ابرقدرتها هم كنار زده ايم ؛و خودمان هم مستقل داريم كار خودمان را انجام مي دهيم . شما هم الان از طرف يك دولتي كه ابرقدرتها را كنار گذاشته و خودش جايشان نشسته و خودش در حكومت نشسته و استقلال دارد. يك حكومت اسلامي است . به عنوان اسلام مستقل است ؛اسلامي كه هفتصد سال تقريبا تمام قاره آسيا و بسياري از جاهاي اروپا تحت سلطه اش بوده است . در هر صورت ، و مهمتر از اين ، اينكه اين جهت اسلاميت را نگه بداريد. آنكه اين نهضت را پيش برد قدرت اسلام بود. نه ما بوديم ؛ نه شما بوديد؛ نه دولت بود؛ نه جبهه ها بودند؛ نه نهضتها بودند؛ نه عرض بكنم كه احزاب بودند، هيچ يك از اينها. نه بازار بود. همه اينها وقتي آن روح اسلام آمد در آنها، اين كارها انجام گرفت . آن روحي كه الان هم يك قدري فرض كنيد دارد سست مي شود، مكرر پيش من آمده اند، جوانهاقسم داده اند به من كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم ؛ حالا هم دارند مي گويند. حالا كه ديگر قضيه ميدان جنگي نيست ، الان هم به من مي آيند مي گويند كه شما دعا كنيد ماشهيد بشويم . اين تحول اسباب اين شد كه ما پيش برديم . شما اين جهت ايمان و اسلام راحفظ كنيد. در سفارتخانه هايتان رنگ اسلامي بدهيد؛ نترسيد از اينكه بگويند اينها- عرض بكنم - عقب افتاده اند. آنها عقب افتاده اند! آنها كه دارند مردم را مي كشند به عصر حجر عقب افتاده اند؛ نه ما كه مي خواهيم مردم را بكشيم به تمدن ، به تمدن به معناي واقعي اش . نترسيد از حرفهايي كه اينها مي زنند. هيچ قدرتي در مقابل قدرت اسلام نيست . همين قدرت است كه يك عده كمي غلبه كرد بر يك عده زيادي ؛ بر قدرتهاي زياد. سفارتخانه هايتان را، اداراتتان كه در آنجا داريد، همه را اسلامي كنيد؛ آن جهات غربي اش را اصلاح كنيد. هرچه جهت اسلامي اش [را تقويت ] بكنيد، آنها بيشتر از شماحساب مي برند. هرچه طرف غرب برويد، آنها از شما. . . شما اين مطلب را كه از يكمملكت اسلامي رفته ايد، با يك حال اسلامي رفته ايد، و مسائل را اسلامي مي خواهيدحل بكنيد، اين مطلب را در همه جا كه هستيد در نظر داشته باشيد. بعد از چند دفعه تجربه كنيد ببينيد احترام بيشتر خواهد شد. وقتي ديدند شما يك ايده اي داريد كه سر آن ايده باقي هستيد و پافشاري داريد مي كنيد، آنها هم با شما. . . مي شوند.
نام خدا در سربرگها
اگر شما يك قدم كنار برويد، يك قدم عقب برويد، آنها جلوتر مي آيند. وضع همين است . يك قدم شما عقب برويد، آنها يك قدم جلوتر مي آيند؛ بيشتر از شما توقع دارند.
مجالستان را هم مجالس اسلامي كنيد - عرض مي كنم كه - سفارتخانه هايتان [را]سفارتخانه اسلامي كنيد. همه جهات را [اسلامي ] بكنيد. اسم خدا را بالاي آنجا بنويسيد."بسم الله الرحمن الرحيم " را بنويسيد. در كاغذهايتان "بسم الله الرحمن الرحيم " باشد.خوف نكنيد از اينكه به ما مي گويند چي ، همين تعليمات آنهاست كه ما را غربزده كرده كه مي ترسيم كه "بسم الله الرحمن الرحيم " را بنويسيم روي كاغذهايمان . من اين را به آقايان هم گفتم كه اين را رسمي اش بكنند كه "بسم الله الرحمن الرحيم " در همه كاغذهاباشد. اين دولت عراق با اينكه سرانشان اعتقاد به اين مسائل اصلش ، شايد بسياري شان ،نداشته باشند؛ لكن در كاغذهايشان "بسم الله الرحمن الرحيم " همه هست ؛ همه كاغذهارا. وقتي هم كه صحبت مي خواهند بكنند، همان جا كه مي نشينند "بسم الله الرحمن الرحيم " مي گويند و صحبت مي كنند. از "بسم الله الرحمن الرحيم " نترسيد؛ شيطان مي ترسد! شما "ملك " هستيد، ان شاءالله !
در هر صورت ، آنكه من زياد به نظرم اهميت دارد، اين است كه آقايان از غرب نترسيد. اينقدر ما را كه ترسانده اند. در غرب هم خبري نيست . نترسيد. عرض مي كنم ،خودتان مستقل . و عرض بكنم ، اسلامي و مطالب اسلامي ؛ مجالس اسلامي ، آن جورمجالسي كه آن طاغوت داشت نداشته باشيد. آن مهمانيهاي كذا را نكنيد. مهماني اگركرديد ساده باشد. وقتي ساده باشد، عرض مي كنم كه مراسم ديني اش محفوظ باشد، وامثال ذلك ، جهات سياسي اش هم آقاي دكتر و خود شما بهتر اطلاع داريد؛ هيچي هم من نمي گويم .
و من دعا مي كنم به همه شما. ان شاءالله خداوند همه شما را حفظ كند، و همه ما راآشناي به وظايفمان بكند، كه يك مملكتي كه حالا دست شما آقايان و ما افتاده است ،بتوانيم آن را درست اداره اش كنيم . بعد نگويند كه اينها نتوانستند. حالا كه نتوانستند قيم مي خواهند؛ و ما قيمشان بايد باشيم ! اين جور نباشد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
پانویس :
بزرگتر