صحیفه امام خمینی ره - سخنراني - تفاهم همگاني - ترس دشمن از اسلاميت نظام - موقعيت روحانيت - اهميت مجلس - ساعت 9 صبح 23 شهريور 1358

عنوان : تفاهم همگاني - ترس دشمن از اسلاميت نظام - موقعيت روحانيت - اهميت مجلس
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : ساعت 9 صبح 23 شهريور 1358
تاریخ قمری : 22 شوال 1399
جلد : 9

متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
تفاهم همگاني در رفع مشكلات
مجموع قضيه اين است كه شما از مشكلات مملكت بحث كرده ايد. و اين هم همه مي دانيد كه مشكلات زياد است ، اما حالا راه حل اين است كه همه با هم تفاهم داشته باشند. دولت با شوراي انقلاب ؛ همه با حزب جمهوري اسلامي و اگر بشود، با حزبهاي ديگر كه بتوانند تفاهم كنند و درگيري واقع نشود بين مثلا دولت و حزب و يا دولت وشورا، يا مثلا راديو - تلويزيون و ديگران . در يكوقتي كه الان درگيريها صددرصد مضراست ، يعني ما الان احتياج داريم به اينكه يك آرامشي باشد و يك تفاهمي باشد.مشكلات شك ندارد زياد است ؛ و شك ندارد به اين زودي رفع شدني نيست ؛ يعني شمابخواهيد يك راديو - تلويزيوني كه پنجاه و چند سال ، پنجاه سال ، در خدمت رژيم فاسدبوده و افرادي هم كه در او بوده است از آن سنخ فكر مي كرده اند و از آن سنخ بودند،حالا يكدفعه اينها تبديل بشود به يك اشخاص مومني ، اشخاص مسلماني كه فكرشان فكر اسلامي و ملي باشد، اين يك مطلبي است كه آرزويش هست ؛ اما به اين زودي درست نمي شود. چنانچه دولت هم بخواهيد در اين ظرف مدت كم بتواند اين كارها راانجام بدهد، اين هم نمي شود. يا اجزاي دولت بخواهيد صددرصد در طريق ما باشد؛ اين هم نيست . من از آنان مي بينم اشخاصي كه در اين راه نيستند. لكن علاج اين نيست كه مايك درگيري حالا ايجاد كنيم و يك مثلا به هم زدن اوضاع ؛ فرض كنيد برويم سراغ دولت و هي افراد را بدين صورت بگوييم كه اين كنار برود، او كنار برود، اوكنار برود. برويم سراغ تلويزيون و بگوييم كه بايد امروز اين عوض بشود و فردا هم دوباره يكي ديگر بيايد؛ يك دسته ديگر با او مخالفند او عوض بشود، و همين طور سايرقشرها.
واگذاري مسئوليتها به اشخاص متعهد
به نظر من مي رسد كه امروز بايد ما كوشش كنيم كه حتي الامكان اشكالات وارد را هم يك قدري غمض عين (1) كنيم تا بلكه يك استقراري پيدا بكند؛ تا بلكه مجلس خبرگان كارشان ان شاءالله به همت آقايان زودتر تمام بشود و برويم سراغ مجلس شورا و مجلس شورا را درست بكنيم و محول بشود كار به ملت و به نمايندگان ملت ، و كارها ان شاءالله بامحول شدن به ملت و به اشخاصي كه متعهد هستند، و توانستيم و توانستيد كه يك منتخباتي داشته باشيد كه آنها صددرصد ان شاءالله اسلامي و ملي و متفكر و همه جهات در آنان جمع باشد؛ آن وقت ان شاءالله با اينها كارها اصلاح بشود.
اما حالا ما بخواهيم كه اوضاع را هي هر روز به هم بزنيم و خوب ، هر كسي از آن وقت تا حالا من ديدم ، هر كس آمده توي كار و راس يك [جايي ] شده ، يك عده اي فوراآمده اند به اينكه آن چطور. مثلا آقايان بعد از تفتيش زياد و چه ، يك نفر براي رئيس ستاد درست كردند؛ به مجرد اينكه او را گذاشتند، يكدفعه شروع كرده اند كه اين چه و چه و چه . نمي شود كه ما تا چهار نفر پيدا شدند گفتند نه ، آني كه انتخاب شده كنار بگذاريم ويكي ديگر بياوريم باز يك دسته ديگر بيايند او را جلو بگيرند - اين اسباب اين مي شودكه ما هيچ كاري نتوانيم انجام بدهيم ، بايد ما الان يك قدري دست به عصا راه برويم ، نه تضعيف كنيم دولت را به طوري كه [. . . ] خوب ، بعضي از آقايان همت گماشته اند به اينكه مثلا تضعيف كنند و از بين ببرند دولت را. هركس ، هر فردي ، در دولت هست يكدفعه مي بينيم مي گويند كه اين آني است كه از همه خيانتكارتر بوده ! اين آني است كه از همه جنايتكارتر بوده ، و اينطور حرفها هست - كه گاهي وقتها به واسطهيك سوءنيت نيست ؛ لكن سوء تشخيص است - واقع مي شود. و شورا مثلا كه ما افرادش رامي شناسيم و مي دانيم چه اشخاصي هستند و آنهايي كه نمي شناسند همين طور به طوراجمال و كلي انتقاد مي كنند، شورايي كه هيچ معلوم نيست چه كاره است ، معلوم نيست چه جوري است و فلان .
مجلس خبرگان ، منتخب ملت
مجلس خبرگاني كه با راي مردم حاصل شده ، همه مي دانند كه اين مجلس يك مجلس تحميلي نبوده است ، هيچ كس تحميل نكرده ، خود مردم اشخاصي را انتخاب كرده اند، منتها فرض كنيد كه حزب جمهوري كانديدا داشته ، دنيا هم اينطوري است كه كانديدا دارند اشخاص ، افراد ديگر هم كانديدا داشتند، حالا شكست خوردند، آنهايي كه شكست خوردند مي گويند خوب ، چرا ما نيستيم ! خوب ، شما در ملت وجهه نداشتيدكه نيستيد! كسي كه نيامده جلو راي مردم را بگيرد. شماها جلو راي مردم را مي گرفتيد والاحزب جمهوري اسلامي كه جلوي مردم را نمي گرفت كه راي به او ندهيد، به من بدهيد.[مي گويند] نه ، اينها خودشان را چه كردند كه ما در جبهه كذا هستيم . خوب ، بسيار خوب ،حالا ما فرض مي كنيم راست باشد - دروغ است اين - اما راست باشد؛ اگر فرض كنيد كه يك طايفه اي گفتند كه ما با آقاي بهشتي (2) رفيق هستيم ، آقاي بهشتي هم در بين مردم وجاهت داشت و به واسطه وجاهتش مردم به او راي دادند، اين خلاف واقعيتي است ؟يك زوري است در كار؟ يا مردم خودشان اينجور تشخيص داده اند و عمل مي كنند. الان هم كه مي بينيد راجع به مجلس خبرگان هر كس از هر طرف مي رسد يك چيزي مي گويد.
وحشت دشمن از اسلامي شدن نظام
و آن چيزي كه روي هم رفته هست راجع به مجلس خبرگان و راجع به جمهوري اسلامي و راجع به همه اينها، آن خوفي است كه عده زيادي از اسلام دارند. اينهامي ترسند مبادا يكوقتي يك نظام اسلامي پيدا بشود كه ما نتوانيم ديگر هر كاري دلمان مي خواهد بكنيم و هر طوري دلمان مي خواهد بچاپيم ! مسئله به نظر من اينطوري است كه روي هم رفته وقتي آدم حرفها را مي شنود مي بيند كه ناراحتند از اينكه يك دسته اي كه آمده اند در مجلس خبرگان ، اينها هستند كه مي خواهند اسلام را و قانون اسلامي براي جمهوري اسلامي قانون بنويسند، اينها از اين ناراحتند مي گويند خوب ، چرا ما نيستيم !خوب ، شما را انتخاب نكردند! يكي - دو تا هم كه از شما انتخاب كردند با خيانت انتخاب كردند! آنها هم مال ملت نيستند، درست كرده اند. بازي درست كرده اند، قاسملو(3) راملت انتخاب كردند؟ كرد هم با او مخالف است . خوب ، او سرنيزه داشت و همه جوراسبابي داشت خودش را معرفي كرد و كاش هم آمده بود، نيامد. من خيال داشتم كه بيايد،همين جا نگهش دارند! . . . بيشتر.
حضور روحانيت در مجلس خبرگان
اينها خوفشان از اسلام است و از آن نظامي كه آقايان بنا دارند - ان شاءالله موفق خواهند شد - يك نظام اسلامي مي خواهند درست بكنند كه اين چپاولها نباشد و اين غارتگريها نباشد و اين غربزدگيها نباشد و اين انحرافات نباشد. و همه ناراحتيها اين است .آخوند چطور است ، به آخوندش خيلي كار ندارند. اگر آخوند هم مثل خود آنها بود،هيچ كاري به او نداشتند. لكن از آخوند مي فهمند كه اين مي خواهد براي اسلام كاربكند؛ از اين جهت مي گويند چرا در مجلس خبرگان همه آخوندند! خوب ، براي اينكه يك مملكت اسلامي است ، مردم به اينها، به آقا [راي داده اند و] هر آخوندي كه درآنجا نيست . آخوندهاي منتخبي است كه مردم انتخابشان كردند و آوردند آنجا براي اينكه جمهوري اسلامي را مي خواهند درست بكنند. بله ، اگر مي خواستند يك جمهوري مثلا غربي درست بكنند، آن وقت يك افراد ديگري [بود]. آن وقت اصلش آخوند را بايد كنار گذاشت . اما ما كه مي خواهيم جمهوري اسلامي و قانون براي جمهوري اسلاميدرست كنيم ، برويم از اروپا افراد پيدا بكنيم ؟ برويم از آنهايي كه طرفدار اروپا و طرفدارغرب هستند، طرفدار كمونيستها هستند از آنها يك افرادي پيدا بكنيم ؟ آقايان بروند آنهارا پيدا بكنند كه ناراحت نشوند اين آقايان ! خوب ، آقايان هم اگر پيدا مي كردند و معرفي مي كردند و ملت مي فهميد كه اين برخلاف مسير اسلام است ، از آقايان هم انصراف پيدامي كردند. با آقايان ، عقد اخوتي مردم نبستند.
جايگاه مردمي آقاي طالقاني
مردم به عنوان اينكه اينها اسلامي هستند و معرف اسلام هستند همه ما اينطوري هستيم . به عنوان اينكه ما يك آدمي هستيم خدمتگزار اسلام هستيم مردم ما رامي پذيرند؛ والا چشم و ابروي سياهي كه ما نداريم كه مردم براي خاطر او ما را بپذيرند.اينها مي دانند كه ماها خدمتگزار هستيم به آنها و خدمتگزارها را به آنها علاقه دارند. اين مردمي كه به آقاي طالقاني اينقدر اظهار [علاقه ] كردند اين واقعا براي اين است كه آن آقا نوشته است كه چون ايشان دمكرات بود از اين جهت اينقدر مردم [. . . ]، آن چيزها راكه مردم مي بوسيدند، آن كلنگي كه قبر ايشان را كنده بود مي بوسيدند، اين براي آن بودكه ايشان يك مردي بود دمكرات بود؟ اين جوري بود؟! يا نه ، اين يك روحاني بود،مردم روحانيها را مظهر نبوت مي دانند و مظهر امامت مي دانند.
و در آن حرفهايي كه من ديروز زدم ، شايد فردا بشنويد، اين است كه ببينيم مردم چه مي گويند. ما يكوقت اين است كه مي رويم توي اتاق مي نشينيم و هر چه دلمان مي خواهدمي نويسيم : اين براي خاطر اين بود، اين براي خاطر آن بود! يكوقت مي خواهيم ببينيم كه اين مردم كه انقلاب كردند و همچو اظهار - عرض مي كنم كه - مصيبت كردند چه چيزمي گفتند. جز اين بود كه مي گفتند: اي سيد ما، سرور ما، "اي نايب پيغمبر ما جاي تو خالي است ". اينها به عنوان "نايب پيغمبر" مي شناختند ايشان را. از اين جهت آن كلنگ رامي بوسيدند. مثل آن است كه ضريح حضرت معصومه را مي بوسند. به طلا و نقره و به آهن علاقه نيست . اين يك اظهار علاقه اي است نسبت به خدا و نسبت به پيغمبر و نسبتبه اينها. اينها از اين مسائل خوفشان برداشت ! يك سيد پيرمرد وقتي از توي اين جمعيت مي رود اينطور مي شود و هزار نفر از حزب دمكرات اگر از بين برود مردم شادي مي كنند!اين خوف دارد از اين . و ما هم نبايد آنها را تاييدشان كنيم ؛ براي اينكه آنها هم مي خواهند يك جايي داشته باشند؛ دست و پا مي زنند كه يك فكري براي خودشان بكنند؛ و لكن ما بايد فكر اين معني باشيم كه اين ملت ما از چه ضربه ديده تا حالا؛ و بايد باچه عصايي حالا راه برود كه آن ضربه ها را نخورد.
نيم قرن خيانت اجانب
ما پنجاه و چند سال است ضربه كه خورديم از اجانب ؛ خورديم . از گرايش به اجانب ،از اينكه همه چيز ما توجه به آنجا داشته ، ما ضربه ها را خورديم ؛ حالا باز ما تكرار بكنيم آن ضربه ها را. تكرار بكنيم آن مسير را؟ يا نه ، ما بايد منقلب كنيم اين مسير را به يك انقلاب ديگري . لااقل آنهايي هم كه اعتقاد ندارند كه مكتب ما، مترقيترين مكتب است خوب ، تجربه كنند. پنجاه سال آن طرف را تجربه كرده اند، پنج سال هم اين طرف راتجربه كنند. آن وقت اگر اين طرف هم همان جور از كار در آمد و همان قلدريها و همان آدمكشيها و همان غارتگريها در اين طرف هم اگر بود، آن وقت بيايند بگويند هر دوتان كنار، يك فكر ديگري بايد كرد. اما بي تجربه و بدون اينكه اينها بفهمند كه حالا بناچيست ، حالا از افراد اينها بشناسند، افرادي كه در آن رژيم بود و افرادي كه در اين رژيم هست [. . . ] يكوقت اين است كه اين فرد قاطع نيست ، نمي دانم خيلي نمي تواند كار بكند،يك مسئله است . يكوقت اين است كه بگوييد كه نه ، اين فرد همان كارهايي كه رژيم سابق ، از دزدي ، و از غارتگري ، از خيانتگري ، و از خدمت به اجانب مي كرد، اينها هم دارند همان كار را مي كنند. گمان ندارم اگر يك همچو حرفي بخواهند بزنند انصاف باشد. اين خلاف انصاف است . ما افراد را مي شناسيم ، افرادي كه در شوراي انقلاب هستند اينها را مي دانيم كي ها هستند. افرادي كه در دولت هستند، به استثناي يك عده اي ،بعضي شان ، خوب مي دانيم اينها كه خيانتكار به آن معنا كههمان طور كه رژيم ، هي به ما مي گويند كه فرقي نكرده است ! اين انصاف است كه مابگوييم كه اين رژيم با سابق فرق نكرده ؟ آني كه همه مردم را غارت مي كرد و كتك هم مي زد و غارت مي كرد، مالش را مي برد و داغش هم مي كرد، حالايي كه نه حبسي براي مردم عادي و براي غير خيانتكارها هست و نه چپاولگري هست و نه خوردني هست و نه بردني است ، حالا اگر فرض كنيد يك جا هم يك كسي دزدي بكند، اين هم باز از ارث رژيم سابق است ؛ والا رژيم اسلامي اگر پيش بيايد، ديگر دست اينها بريده مي شود.
مخالفت با روحانيت بهانه اي براي مخالفت با اسلام
و مهم قضيه اين است كه از شماها مي ترسند، براي همين خاصيت ؛ براي اسلام . همه مخالفتهاي با روحانيت هم براي اسلام است نه براي روحاني ؛ روحانيت چيزي نيست كه ، خودش مستقل . همه مخالفتها هم براي اين است كه اسلام را اينها مخالف با منافع خودشان مخالف با منافع آنهايي كه اينها برايشان فكر دارند و كار مي كنند. و آنها هم كه اينها را وادار به اين عملها مي كنند آنها هم مي بينند كه با آمدن اسلام [. . . ] احساس كرده اند كه اسلام قدرت دارد. آن يك مسئله اي بود كه ديگر احساس كردند كه اسلام همچو قدرتي داشت كه رژيم سابق را با آنهمه قدرت و با آنهمه پناهگاه ، با آنهمه پناهگاه - كه به ما دائما فشار مي آمد، در پاريس كه بوديم ، دائما از طرف امريكا فشار مي آوردندكه شما با اينها اينطور نكنيد، بعد از رفتن شاه هم با بختيار چه نكنيد، اينها چطورند،بگذاريد تا كارها انجام بگيرد - خوب ، حالا مي بينند كه اينهمه قدرتهاشان را روي هم گذاشته اند و يك جبهه ملت ما هم با نداشتن هيچ چيز، يك طرف جبهه ، لكن فريادش اسلام بود، آني كه آنها مي خواستند نگه دارند نتوانستند نگه دارند، و حالا خارجافهميدند، عينا فهميدند كه يك قدرتي است اين ، و اين قدرت ممكن است كه تا آخر هم ديگر نگذارد دست اينها باز بشود در اين مملكت ان شاءالله از اين جهت مي ترسند، و بايدهم مخالفت كنند، چاره اي هم ندارند. در خارج هم آنهمه فعاليت مي شد و آنهمه چيزهانوشته مي شود، خوب براي همين است كه مي ترسند از اين قضيه . وديروز يك زني كه آمده بود اينجا(4) و مصاحبه اي با من كرد و يكي از حرفهايش اين بودكه شما را مي بينم كه يك چهره آرامي داريد، ولي در خارج يك طور ديگر شما رامعرفي كرده اند؛ اين شما را ناراحت نمي كند؟ گفتم : از جهتي چرا و آن اين است كه چرابايد انسان اينطور باشد كه براي مقاصد خودش ، يك مسائل خلاف واقع بگويد؟! خوب آنها گفتند كه خميني وادار كرده است كه پستانهاي زنها را ببرند! حالا هم شما آمديداينجا، خوب ، برويد توي مردم بپرسيد كه آيا تا حالا پستاني بريده شده است تا اينكه آمرش (5) يك كسي باشد. به او نگفتم ، لكن واقع اين است . مي گويند شيطان را خواب ديدند با يك صورت خوبي ! گفتند كه خوب ، اينكه غير آن است كه به ما ارائه دادند.گفت : قلم دست دشمن است ! مسئله اين است . ديروز هم يك ورقه اي آورده اند اينجاگفتند اين هيتلر است . هيتلر آن طرف دستش را پشتش زده و دارد اينطور نگاه مي كند؛من هم آنجا كاريكاتوري . . . و يك شمشيري كشيدم ، و يك عده هم سر و جمجمه آنجاهست كه اينها همه آنهايي است كه من سرهايشان را بريده ام !
تعريف دشمن ، تكذيب نظام است
و ما هم نبايد توقع داشته باشيم كه اينها براي ما خوب بگويند، اگر خوب بگويند،معلوم مي شود ما خيانتكاريم ! آن روزي كه من آن وقتها مي گفتم كه نمي فهمد اين دستگاه ؛ (6) براي سقوط من اين است كه آنها شروع كنند به تعريف كردن ! آنها هر روزفحاشي مي كنند؛ اين غلط است . هر چه فحاشي بكنيد اين مردم مي گويند كه اين ، مخالف اينهاست . اگر شروع كرده بودند به تعريف كردن ، چه كردن و احترام كردن و اينها، ماكم كم تمام مي شد كارمان ! اگر چنانچه امريكا از ما تعريف كند و روزنامه هاي امريكا از ماتعريف كنند، آن وقت است كه بايد مردم بگويند اين چه است قضيه ؟ يك قضيه اي است كه دارند تعريف مي كنند! البته بايد از ما تكذيب كنند، از شما هم بايد تكذيب كنند، و جمهوري اسلام را هم بايد تكذيب بكنند.
در هر صورت اينها خوفشان برداشته از اين نظامي كه اميد است ان شاءالله اميد است ان شاءالله اين نظام در خارج تحقق پيدا كند، از اين خوفشان برداشته ، يك دسته خيانتكارخوفشان برداشته ، يك دسته هم آدم سالم ، لكن توجه ندارند به اينكه مسئله اينطورهانيست ، مسئله نيست كه اگر فقيه را در شوراي انقلاب [تصويب ] كردند كه بايد مثلا چه باشد، اينها خيال مي كنند كه حالا كه اينطور شد پس ديگر دنيا به هم مي خورد! اينهامي ريزند به جان مردم ! اين فقها مي ريزند هر كاري دلشان بخواهد بكنند و بعدها هم چه خواهد شد و ما هم به شكست خواهيم رسيد. اين يك مملكتي است اسلامي . يك مملكتي كه مردم بيل و كلنگي را كه مرحوم آقاي طالقاني را با آن دفن كردند مي بوسند.ما با اين مردم مي خواهيم ، براي اين مردم مي خواهيم قانون بنويسيم ؛ براي اين مردم مي خواهيم چه بكنيم . اينها هستند كه به اينها راي مي دهند. اگر ما فشار آورديم به اينكه آقا راي بدهيد، حتما بايد به اين مسئله راي بدهيد، آن وقت البته هم به ما اشكال است ،هم به آنها. اما اگر به دست مردم داديم و گفتيم آقا اين مسئله است ؛ شما قبولش داريد يانه ؟ ممكن است همين يك چيز را به آراي عموم بگذاريد كه آيا شما قبول داريد كه عالم مثلا درجه اول اسلام اين كارها را مثلا نظارت در آن بكند. ببينند 35 ميليون - الا آنهايي كه همه دستهايشان را به هم داده اند و يك ميليون نتوانسته اند درست كنند! - ببينند اينجاهم همين طور است ؛ يا مسئله اين است كه مي خواهيم ما به زور تحميل بكنيم . اگر مسئله اين است ، پس شمايي كه خلاف اين را مي گوييد ديكتاتور هستيد و مي خواهيد به ماتحميل بكنيد.
ديكتاتوري ؛ خلاف مسير و راي ملت
ديكتاتوري اين است كه برخلاف مسير ملت ، برخلاف راي ملت ، يك چيزي را به زور گردن ملت بگذارند. شما مي خواهيد اين مطلب را به زور گردن ملت بگذاريد كه نه ،شما اين مثلا راجع به ولايت فقيه را كنار بگذاريد! ما قطع نظر از اين مي كنيم كه دولتما دولت اسلامي است ؛ - خداست ، خدا اين كار را كرده - ما آمديم چندين درجه پايين . وما مطابق ميل آقايان رفتار كرديم ، زيادتر، براي اينكه ما يكدفعه يك مجلس درست كرديم با آراي مردم كه بيايند بگويند كجايش اين آراي زور بوده است ؟ كجا فشارآورده اند؟ يك نظامي را گذاشته اند آنجا كه تو بايد اينطوري راي بدهي ؟ يا يك صندوقي را بردند و خلافش كرده اند؟ بيايند بگويند هر جا هست باطلش مي كنند آقايان .اينكه يكدفعه آراي عمومي به اين هم اكتفا نشده ؛ ثانيا هم آقايان ، با اينكه منتخب خودمردم هستند، اين را گفتند مورد تصديق ماست ، ثالثا به آراي همه مردم اين كجايش اشكال دارد كه آقايان اينقدر سوز و گداز مي كنند؟ جز اين است كه همان رگ خلاف اسلامي است كه اينها را وادار مي كند به اينها! گاهي ملتفت نيستند به آن ؛ گاهي هم ملتفت هستند به آن . مسئله اينطوري است .
اهميت مجلس شورا
و حالا بايد آن چيزي را كه اينجا عرض كنم و براي هم آقاياني كه در حزب جمهوري اسلامي هستند و هم آقاياني كه در [خبرگان ] هستند؛ اين است كه ما حالا بايد تهيه قضيه مجلس شورا را ببينيم ، مهم آن است . اگر چنانچه مجلس شوراي مورد خواست اسلام تحقق پيدا كرد، ما هم مي رويم سراغ كارمان ؛ آنها هم مشغول كارشان مي شوند، كارشان را انجام مي دهند، ديگر ما نمي توانيم هي تا آخر در زحمت باشيم . ملت خودش دارد كارخودش را انجام مي دهد و وقتي كه يك ملتي خودش كار خودش را انجام مي دهد،ديگر هر كه مي خواهد هر صدايي بكند، هر داد و فريادي بكند، خوب ، ملت خودش مي خواهد. من يكوقت گفتم اگر ملت خواست بگويد كه نه ، ما ديكتاتور مي خواهيم ،همه ملت گفتند ما ديكتاتور مي خواهيم ، شما چه حقي داريد بگوييد نه . اگر فرض كنيدچون غرب ديكتاتوري نيست - و هست ، بدتر از اينها هست - لكن ملت ما اسلام رامي خواهند و در اسلام اصلا ديكتاتوري در كار نيست ، هيچ ، ابدا، هيچ وقت نبوده ، و هيچ وقت نيست ؛ و هيچ وقت نخواهد بود. و بايد ما كوشش كنيم بهاينكه ان شاءالله يك مجلسي ، يك مجلس صحيحي [درست شود] و از اين حرفها هم هيچ نترسيد. شما هر چه بهترش را درست كنيد، آنها بيشتر اشكال مي كنند! اين را من يك دفعه ، دو دفعه هم گفته ام : مرحوم آقاي فيض (7) - رحمه الله - از علماي بزرگ اينجا بود.آن وقتي كه [حكم ] كرده بودند كه بايد طلبه ها امتحان بدهند و نمي دانيد چه فضاحتي سر ما در آوردند. توي مدرسه فيضيه من داشتم مي رفتم خدمت ايشان . ايشان فرمودندكه خوب ، اينها مي خواهند تشخيص بدهند خوب و بد را. چه اشكال دارد؟ من به ايشان عرض كردم اينها از خوبهايش مي ترسند! اينها مي خواهند تشخيص بدهند، خوبها رامي خواهند از بين ببرند. بله ، اگر مي خواستند بدها را از بين ببرند، مورد تصديق ما بود، امااينها خوبها را مي خواهند از بين ببرند؛ از خوب مي ترسند اينها. رضا خان از مدرس مي ترسيد؛ از آن آدمي كه با خودش موافق بود چه ترسي داشت . خارجيها از امثال مدرس مي ترسند، نه اينكه از فلان آدمي كه با راي آنها موافق است ؛ يا فرقي به حالش نمي كند اين دستگاه باشد، درست باشد بساطش ، آن دستگاه هم باشد، آن تابع آن دستگاه است . تابع اين است كه اتومبيلش خوب باشد، اين اتومبيل را عمر سعد به او بدهديا امام حسين هيچ فرقي به حالش نمي كند! براي اينكه اتومبيل ، ميزان است . آنكه زندگي برايش ميزان است ، مكتب در كارش نيست ، زندگي در كارش است ، اين زندگي را اگررضا خان بدهد اهلا و سهلا، و اگر هم شما بدهيد اهلا و سهلا، فرقي به حالش نمي كند؛براي اينكه اتومبيلش را فرقي نمي كند شما بدهيد، يا او بدهد.
انتخاب نمايندگان ، با گرايش اسلامي
مسئله اين است ؛ آنهايي كه مكتب دارند و آنهايي كه گرايش دارند به اسلام ان شاءالله شما پيدا بكنيد، از حالا شروع كنيد. اين دفعه ديگر مصيبتتان زيادتر است ؛ براي اينكه يك مجلس خبرگاني بود كه يك مدت كوتاهي بود؛ يك مجلسي است كه مدت بلندي است و استفاده ها در آن هست . بايد خيلي دقت بكنيد، خيلي زحمت بكشيد، كانديداهاتان را تعيين كنيد و ارائه بدهيد به مردم اين كانديداي ماست ؛ آني است كه براي اسلام كار مي كند، ترويج كنيد از آن اسلام ، شمشير دستتان باشد، شمشير هم هست دستتان ؛ با اين شمشير كارها را انجام بدهيد، با اين شمشير برنده اسلام ، لكن شمشيري كه خائنها را از بين مي برد و خادمها را در امان نگه مي دارد. مردم را حالي كنيد كه ماكانديداهامان عبارت از اين ششصد نفر مثلا، يا پانصد نفر، هر چقدري كه هست ،كانديداهامان عبارت از اينها هستند. و البته از ملاها و علما و از اين نترسيد كه آخوندي اش كردند. اسلام آخوندي اش كرده ، به ما چه ربط دارد. - و عرض مي كنم كه - آخوند و آخوند مسلك يعني اسلامي و اسلامي مسلك ، همه بايد اينطور باشند. وآن وقت راحت شما ديگر برويد. شما اگر خودتان نرفتيد در مجلس يا مي رويد ان شاءالله راحت برويد استراحت كنيد و خود ملت كارش را انجام مي دهد. حالا اگر اجازه بدهيدمن بروم .
پانویس :




بزرگتر کوچکتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 181,831,865